۳۱: پایان یک قرار ۳۱ روزه
هرروزنویسی: جمعبندی
امروز ۳۱ روز شد؛ ۳۱ روز که بیوقفه نوشتم... گاهی تنبلی کردم و کمتر نوشتم. گاهی با نقل نوشتههای دیگران یا با گذاشتن عکس خواستم کلک بزنم و وبلاگ را اون روز یکجوری پر کنم! ولی قشنگترش این بود که خودم هم چند خطی با قلم شخصی خودم ضمیمهاش کنم...
قطعاً یک ماه نوشتن زمان کافی برای یک جمعبندی نسبتاً قابلاعتنا نیست؛ اما گریزی نیست مرا از ارائهٔ نوعی جمعبندی، بههرحال.
۱ـ اینکه هر روز خود را مجاب کنی، حداقل چند خطی در وبلاگ شخصیات بنویسی تفاوت زیادی دارد با اینکه خود را مجاب کنی هر روز خاطراتت را در دفترچهای بنویسی یا هر روز که از خواب پا میشی ۳ صفحه هر چه به ذهنت میرسد را یادداشت کنی. آنجا داری برای دل خودت مینویسی و غمی نداری. اما اینجا بههرحال میدانی مطلبت بلافاصله و واسطه و بهطور بالقوه میتواند توسط هر کسی خوانده شود! پس خودبهخود رعایتهای دیگری وارد عمل میشود. آنجا لازم نیست متمرکز هم بنویسی، میتوانی به هر دری نوکی بزنی و هیچ نگران بیدروپیکری نتیجه نباشی؛ ولی اینجا خواهناخواه باید متمرکزتر بنویسی که بشود عنوانی هم برایش پیدا کرد.
۲ـ کار در روزهای اول ساده بود، چون کلی سوژه از زمان ایجاد وبلاگ در ذهن داشتم که میخواستم یکروز بنویسم. جالب اینجاست که خیلیهاشو بعداً بیخیال شدم، ولی بعضیهاشم نوشتم.