شبح‌روشنفکر

روزنوشته‌های فرید ذاکری

۱۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

جامعه

دوباره «روحانی»

پست خلوت بعد انتخاباتی

۱۷:۱۵۳۱
ارديبهشت

۱ـ از صفحهٔ میلاد دخانچی:

چرا اصولگرایان پیروز نمی‌شوند؟ چون فرزندان دو مرد در خانه نمی‌خواهند.

قبلا گفته بودیم: «استیت» مرد است و «گاورمنت» زن. «حاکمیت» مرد است و «دولت» زن. فراهم‌کردن سقف و آذوقه به عهدهٔ مرد است و اداره و تربیت، امری زنانه. اصولاً عمودی‌ها مردانه‌اند و افقی‌ها زنانه. مردانگی تصلّب است و اقتدار و حفظ وضع موجود و قاطعیت. زنانگی نسبیت است و سیّالیت و خَلق و البته طغیان. مرد و زن برابر نیستند. آنها دو انرژی متعارض و در عین حال مکمل‌اند. فقدان پدر، آنارشی‌ست و فقدان مادر استبداد.

جامعه

۱ روز تا «انتخاب ۱۲»

پست شلوغ شب انتخاباتی

۱۹:۳۶۲۸
ارديبهشت

۱ـ به این می‌گن یک پست دم انتخاباتی. از این پست‌ها که از چندین روز قبل انتخابات شروع می‌شه و معمولاً می‌خواد این‌جور نقش بازی کنه که فلسفهٔ عمیقی پشت‌شه؛ و حالا غیرمستقیم یا مستقیم، موضع نویسنده رو درمورد انتخابات بیان می‌کنه. و معمولاً هیچ تأثیر خاصی هم روی «رأی» خواننده نمی‌ذاره!

جامعه

۳ روز تا «انتخاب ۱۲»

انصراف قهرمانانه

۰۵:۲۹۲۶
ارديبهشت

۱ـ دیروز محمدباقر قالیباف در بیانیه‌ای اعلام کرد به نفع ابراهیم رئیسی کنار می‌کشه. به نظرم این حرکت، حرکت خوبی بود. آقای قالیباف ثابت کرده برای دفاع از آرمان خودش، دست به اقدام‌های سخت می‌زنه. و این درسی بود که خوشبختانه اصول‌گرایان از انتخابات ۹۲ یاد گرفتن؛ شاید اگر ائتلاف عارف و روحانی نبود، روحانی امروز رئیس‌جمهور یازدهم نبود.

تجربیات شخصی
روح و روان
هارمونی
جامعه

به‌بهانهٔ مناظرات ریاست‌جمهوری

زندانی باور

۰۹:۰۴۲۴
ارديبهشت

خُب، مناظره‌ها رو دیدیم. هنوز هم تحلیل‌ها و نظرات افراد مختلف درمورد این ۳ برنامه رو در کوچه و خیابان و رسانه‌های مختلف دنبال می‌کنیم. البته مستند کاندیداها مهمه، گفتگوی ویژهٔ خبری اطلاعاتی به آدم می‌ده، امّا چرا در نهایت این میدان مناظره است که از هر میدان دیگری مهم‌تره و تعیین‌کننده‌تر؟

۱۵:۰۷۲۰
ارديبهشت

انگار که هر چه هست در عالم نیست

خیام

چون نیست ز هر چه هست جز باد به دست
چون هست به هر چه هست نقصان و شکست
انگار که هر چه هست در عالم نیست
پندار که هر چه نیست در عالم هست

۲۱:۰۱۱۹
ارديبهشت

حکایت الاغ‌سوار و پیاده

مردی سوار بر الاغ از جاده‌ای می‌گذشت. کسی را دید که خسته و نفس‌بریده با بار‌و‌بنه کنار جاده ایستاده. آن مرد از الاغ‌سوار خواست که او را تا جایی برساند. این‌طور گفت: «ای جوان‌مرد! مرا با الاغت تا جایی برسان.» مرد او را سوار بر الاغ کرد.

کمی که راه رفتند مسافر گفت: «راستی که الاغمان چه الاغ خوبی‌ست!» مرد صاحب الاغ با غضب او را از الاغ به پایین پرت کرد.

وقتی طرف علت را جویا شد، گفت: «وقتی پیاده بودی، می‌گفتی الاغت؛ حالا که سوارت کرده‌ام می‌گویی الاغمان، می‌ترسم آن سوی رودخانه بگویی الاغم. اکنون دور شو که مرا با این الاغ حاجت بسیار است.»

[منبع]

ترنم

فریدون مشیری

دست

۱۳:۳۷۱۸
ارديبهشت

فریدون مشیری اشعار خوب کم نداره، ولی این یکی شعرش اخیراً نظرمو جلب کرده. نمی‌دونم قبلاً خوندین‌اش یا نه، به هر حال خوندن دوباره‌اش خالی از لطف نیست.

از دل و دیده گرامی‌تر هم آیا هست؟
دست
آری، ز دل و دیده گرامی‌تر: دست!
زین همه گوهر پیدا و نهان در تن و جان،
بی‌گمان دست گران‌قدرتر است

به قولِ
عشق فیلم

بهروز افخمی

پدرم درآمد!

۱۲:۰۳۱۸
ارديبهشت

من همیشه می‌گویم «گاوخونی» گسترش این ضرب‌المثل عجیب است که پدرم درآمد. ما معمولاً این ضرب‌المثل را وقتی به کار می‌بریم که خیلی وضعیت بدی داریم. مثل این است که کابوس ما این است که پدرمان از قبر بیرون بیاید.

به قولِ

مصطفی رحماندوست

عروس رفته گل بچینه!

۱۲:۰۲۱۸
ارديبهشت

این کتاب [پنج تا انگشت بودند که...] را وقتی می‌خواستند به زبان اسپانیایی ترجمه کنند، مترجم کتاب نوشت، مگر شما به عروستان گل نمی‌دهید که می‌رود گل می‌چیند؟ من نوشتم که یک‌جور نازکردن است. او دوباره گفت: مگر راضی نیست که ناز می‌کند؟ گفتم ولش کن، این موضوع اصلاً به درد شما نمی‌خورد.

۱۲:۰۱۱۸
ارديبهشت

عوام و خواص

مرتضی مطهری

تنها «عوام» هستند که میلی به عدالت و انصاف، و خضوعی در برابر حق و حقانیت در آن‌ها موجود است، و اگر با سخن حقی مواجه شوند حاضرند خود را با آن تطبیق دهند.

معمولاً فساد از «خواص» شروع می‌شود و به «عوام» سرایت می‌کند. و صلاح برعکس از «عوام» و تنبه و بیداری آن‌ها آغاز می‌شود و اجباراً «خواص» را به صلاح می‌آورد.




شبح‌روشنفکر

روشنفکری عالمی دارد...

لحظه‌نگار
خیلی کوتاه
نظرگاه
Bates Motel

«روانی» هیچکاک (۱۹۶۰) فیلمی بود که به‌شدت در فرهنگ عامهٔ آمریکایی نفوذ کرد. در ۵۰ سالی که از ساخت‌ش می‌گذره، هم فیلم درادامه‌اش ساختن، و هم فیلم تحت‌تأثیرش ساختن... بنابراین وقتی سریال «مُتلِ بِیتْز» (۲۰۱۳) رو گذاشتم ببینم، انتظارام کاملاً پایین بود... امّا چیزی که باهاش مواجه شدم شوکه‌ام کرد. هیچ‌کس نمی‌تونه با هیچکاک رقابت کنه، ولی تو این دوره‌زمونه بتونی یک همچین سریال خوش‌فرم و خوش‌قصه‌ای بسازی، اونم با اقتباس از «استاد»... و بتونی مخاطب امروزی رو با «تعلیق» آشنا نگه داری، خیلی حرفه...

بازی ورا فارمیگا در نقش «نورما» فوق‌العاده است؛ فردی هایمور (همون پسرکوچولویی که تو «چارلی و کارخانهٔ شکلات‌سازی» باهاش آشنا شدیم و الآن برای خودش جوونی شده...) هم انتخاب خوبی‌یه برای «نورمن»، هم بازیش خوبه... شخصیت‌های فرعی مثل «دیلن» و «اما» هم خیلی خوب درمیان و در طول تمام فصل‌ها، در کنار ۲ شخصیت اصلی جلو میان و شخصیت‌پردازی می‌شن... و بازی‌هاشون هم خوبه.

امّا سؤالی که برای خیلی‌ها ممکنه پیش بیاد اینه که این سریال چقدر به رمان یا فیلم «سایکو» نزدیکه؟ آیا باید انتظار یک اقتباس موبه‌مو از فیلم هیچکاک رو داشته باشیم یا نه؟ جواب اینه که، این سریال ۵ فصل داره. هر فصل‌اش از ۱۰ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای تشکیل شده. ۴ فصل اول که هیچی؛ تازه در فصل ۵مش کمی تنه به وقایع «روانی» هیچکاک زده می‌شه؛ فقط «تنه»، و خوشبختانه توی دام بازسازی موبه‌موی اثر هیچکاک نمیفته (برخلاف گاس ون سنت که این اشتباه رو مرتکب شد...)

اتفاق و این تغییراتی که در فصل ۵ میفته، تفاوت شخصیت «ماریون» سریال با فیلم هیچکاک، و شباهت‌های بعضی نماها در عین تفاوت‌های اساسی‌یی که دارن... همه و همه می‌تونست در «اجرا» یک فاجعهٔ به‌تمام‌معنا ازآب‌دربیاد... ولی اتفاق جالب اینه که تمام این شباهت‌ها و تفاوت‌ها اصلاً در اجرا بد درنیومدن... و جالب اینجاست که سریال، به شخصیت‌هایی که خودش ساخته بیشتر پای‌بنده، تا شخصیت‌هایی که ممکنه مخاطبا با «روانی» یک تصور دیگری ازشون داشته بوده باشن... چون ۴ فصل با این شخصیت‌های خاص ما جلو اومدیم... مادر اینجا خیلی با مادر «روانی» فرق داره... نورمن فرق اساسی داره (از سن‌اش بگیرید تا کل وجوه شخصیتی‌اش)... و قصه در اواخر دههٔ ۵۰ اتفاق نمیفته، بلکه مالِ امروزه... پس همهٔ اینا، اگر نمی‌انجامید به تغییرات اساسی نسبت به «سایکو» جای تعجب داشت...

ولی یک چیز دیگه هم جای تعجب می‌داشت؛ شاید بیشتر جای اعتراض. چه‌چیزی؟ اگر تمام این تغییرات، در بافت این روایت امروزی از دنیای «نورمن» و مادرش، چفت نمی‌شد... و به‌نظر رابطهٔ نورمن با مادرش لوس و غیرقابل‌باور می‌رسید... ولی این اتفاق نمیفته... و فیلمنامه و بازی‌ها و فرم تصویری کار همه و همه موفق می‌شن ما رو با این ماجرا همراه کنن و حس‌های ما رو به‌درستی به جنب و جوش دربیارن... این دستآورد بزرگی‌یه...

...
درهٔ من چه سرسبز بود!
جان فورد

یک فیلم بهشتی. جهان فیلم انگار درست در نقطهٔ وسط اسطوره و واقعیت قرار گرفته. آدم‌های فیلم رو که می‌بینیم، در سادگی ولزی‌شون، خداخدا می‌کنیم اگه مردیم تو یه همچین بهشتی سردربیاریم. مادر؛ پدر؛ پسرا؛ دختر؛ کشیش؛ اون دو تا مربی بوکس؛ کارگرا؛ همه و همه. همه‌شون از پس شدیداً خاص و منحصربه‌فردبودن‌شون تبدیل می‌شن به اسطوره. بخصوص مادر و پدر فیلم فوق‌العاده‌ان. حتی عروس خانواده هم خوبه. همه‌چی اندازه. همهٔ کارکترا به‌جا و خوب‌پرداخت‌شده. واقعاً یک شاهکار تمام‌عیاره این فیلم. و عجب عقاید درست‌حسابی و مدرنی درمورد خدا و دین در فیلم موجوده. و عجب در عین احترام به سنت، سمت‌وسوش به جلورفتن‌ـه. و عجب پدر و مادر مسئله‌حل‌کن و کارراه‌اندازی... با همهٔ شوخی‌ها و سربه‌سرگذاشتناشون... این یعنی شخصیت‌پردازی؛ این یعنی آدم‌درست‌کردن تو مدیوم سینما که واقعا نظیرشو شاید فقط تو فیلمای دیگهٔ خود فورد بشه پیدا کرد.

...