شبح‌روشنفکر

روزنوشته‌های فرید ذاکری

۱۵ مطلب با موضوع «حقوق حیوانات» ثبت شده است

یک‌خط‌فکر
حقوق حیوانات

حقوق زنان و حیوانات

۲۰:۲۰۰۶
مرداد

حقوق زنان بر حیوانات ارجعیت ندارد. به‌همان اندازه که حقوق سیاه‌پوستان بر حقوق زنان اولویت ندارد. حقوق هم‌جنس‌گرایان مهم‌تر از حقوق اقلیت‌های مذهبی نیست. حقوق کودکان واجب‌تر از حقوق سیاه‌پوستان نیست.

اصلاً به اولویت‌بندی در رعایت حقوق اولیهٔ موجودات هوشیار اعتقادی ندارم. اگر موجودی هوشیار است، مهم نیست که انسان باشد، یا گونه‌ای دیگر؛ باید حقوقش به‌رسمیت شناخته شود.

به‌عقیده یکی از کارشناسان این موضوع، تنها حقی که لازم است به حیوانات غیرانسان تعلق گیرد، حق «برده» و «دارایی» دیگران نبودن است. یک حق منفی و متمرکز روی «نبود» یک وضعیت...

اگر همین یک حق را به آن‌ها بدهیم، چونان که معتقدیم باید به تمامی انسان‌ها بدهیم، خودبه‌خود متعهد به کنارگذاشتن‌ ۹۹٪ استفاده‌هایمان از آن‌ها (برای غذا و پوشاک و ...) می‌شویم...

خلاصه اگر بیشتر از این به این دختر فشار نیاوردم و گفتم: نمی‌خواهم تو را عصبانی کنم با اشارهٔ بیشتر به این موضوع؛ دلیلش این نیست که حقوق او را برتر می‌دانم... خیر! دلیلش این است که او زنی هست که در زندگی روزمره من هست و باید با او مراوده داشته باشم. از او خوشم می‌آید پس می‌خواهم رعایت حالش را بکنم. چون خودم هم زمانی در موضع و موقعیت او بودم، می‌توانم درک کنم که پذیرفتن یا حتی روبه‌روشدن با این مسئله برایش دشوار است.

به او فرصت بیشتری می‌دهم تا بتواند حقیقت را پیدا کند... شاید اگر ببینم همچنان نظرش درمورد حیوانات تغییر نکرده است، به این پی ببرم که باید نسبت به بعضی وجوه اخلاقی شخصیت‌اش شک کنم... ولی این به این مفهوم نیست که او نمی‌تواند در تمامی سایر بخش‌های زندگی‌اش، دست‌کم حقوق اکثریت انسان‌ها را رعایت کند و به‌شدت نسبت به آن‌ها مهربان و اخلاقی باشد.

حقوق حیوانات

بروشور «حقوق حیوانات»

۱۰:۰۸۱۴
فروردين

چند خط ابتدایی بروشور:

حیوانات و اسکیزوفرنیِ اخلاقی ما
ما ادعا می‌کنیم که برای حیوانات ارزش قائل‌ایم.
همه‌ قبول داریم که تحمیل غیرضروریِ رنج یا مرگ به حیوانات، غیراخلاقی‌ست. اما منظورمان دقیقاً چیست؟
به‌رغم همه‌ی معانی محتمل، معنا و منظور اصلی این باید باشد که تحمیلغیرضروریِ رنج یا مرگ به حیوانات، صرفاً چون لذت‌بخش و سرگرم‌کننده است و بی‌دردسر، و یا به آن عادت کرده‌ایم، اشتباه است.
این در حالی‌ست که بهانه‌ی اکثر قریب به اتفاقِ استفاده‌های ما از حیوانات، چیزی نیست جز لذت، سرگرمی، راحتی، یا عادت.

ادامه را در دو فرمت A4 و US Letter بخوانید:
http://www.abolitionistapproach.com/wp-content/uploads/2015/04/ARAA_Pamphlet_Persian-USLetter.pdf
http://www.abolitionistapproach.com/wp-content/uploads/2015/04/ARAA_Pamphlet_Persian-A4.pdf

۱۰:۰۴۰۹
فروردين

تا موقعی که انسان‌ها از گرسنگی می‌میرن صحبت از حقوق حیوانات خنده‌داره

تا وقتی انسان‌هایی وجود دارن که به‌خاطر گرسنگی می‌میرن، صحبت از حقوق حیوانات خنده داره!
پاسخ کوتاه: نه، لزوما این‌طور نیست.
پاسخ بلند: از نظر من، درد و رنجی که ما انسان‌ها می‌کشیم، تفاوتِ ماهیتیِ زیادی با درد و رنجی که حیواناتِ «غیرانسان» می‌کشن نمی‌تونه داشته باشه. بله ما هوموسپیان هستیم اونا یک گونه‌ی دیگه هستن، ولی همه‌ی ما حیواناتی هستیم که ۵ حس داریم و اندیشه می‌کنیم و تا حدی خودآگاه هستیم. حالا ممکنه یکی بگه صرف‌نظر از شامپانزه‌ها و دلفین‌ها و شاید فیل‌ها، بیشتر حیوانات قدرتِ تفکر بالایی ندارن و میزانِ حس‌شون از دنیای اطراف، با یک انسان قابل مقایسه نیست.
در جوابِ اونا می‌شه گفت: بله! خب که چی؟ خیلی از انسان‌ها هم هستن (مثل نوزادان یا عقب‌مانده‌های ذهنی) که از بعضی از حیواناتِ غیرانسان، قدرت درک و اندیشه‌ی ضعیف‌تری دارن، آیا این دلیل می‌شه که بیایم نوزادان یا عقب‌مانده‌های ذهنی رو بکشیم یا روشون آزمایش‌های شکنجه‌آور انجام بدیم؟
پاسخ: نه هست! چون حتی عقب‌مونده ترین انسان و کم‌سن‌ترین نوزاد هم، به ۲ چیز اساسی کشش و میل داره: «درد نکشیدن» و «ادامه‌ی زندگی». پس نباید این ۲ حق اساسی رو ازشون گرفت. حالا «حقوق» چی هستن؟ بنابه تعریف پروفسور گری فرانسیون، استاد حقوق و فلسفه: «حق چیزی هست که از امیالِ موجوداتی که امیالِ خاصی دارن،‌ دفاع می‌کنه. درواقع حق مثل یک دیواری می‌مونه که دور ِ امیال و خواسته‌های موجودات کشیده می‌شه و روش این اعلان زده می‌شه: «تجاوز ممنوع!»» حالا بعضی از ما به حقوق به عنوان امری مطلق اعتقاد نداریم، ولی هر چقدر هم که ما بیایم بگیم این مسائل نسبی‌یه و مطلق نیست، باز هم وقتی ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که انتظار داریم یک‌سری حقوق اولیه رو حتی مایی که مخالف حقوقِ مطلق هستیم داشته باشیم، پس باید اون حق و حقوقی که برای خودمون قائل می‌شیم رو با قانون طلایی «Treating Like Cases Alike» (برخورد یکسان با موضوعات مشابه) به سایر اشخاصی که ویژگی‌های مشابه ما رو برای داشتنِ همون حقوقی که ما از داشتن‌شون لذت می‌بریم دارن، تسری بدیم. درواقع، برای اینکه موجودی حقوقی مثل ما نداشته باشه، باید ثابت کنیم ویژگی‌هایی که ما داریم رو اون نداره. اگر نتونیم ثابت کنیم، مجبوریم حقوقِ یکسانی بهش بدیم.
خواهشا منظور من رو بد برداشت نکنید: منظورم از حقوق این نیست که به حیوانات حقِ رای دادن بدیم یا حق شکایت از مزرعه‌دارشون! این چیزا مسخره است! منظورم فقط یک حقِ اساسی‌یه که گری فرانسیون در تئوری «پایان بهره‌کشی از حیوانات» بهش اشاره می‌کنه و می‌گه، همین یک حق باعث می‌شه تمام حقوق دیگه هم به جانورانِ «غیرانسان» داده بشه، و اون حقِ اساسی اینه:
«تمام جانوران هوشیار (ادراک‌کننده)، انسان یا غیرانسان، در یک حق اساسی اشتراک دارند: حق اینکه با آن‌ها به عنوان «دارایی» شخصی دیگر رفتار نشود.»

۱۰:۰۳۰۱
اسفند

نسبی‌بودن اخلاق

با یک دسته از مردم وقتی درمورد وظیفهٔ اخلاقی انسان‌ها در قبال حیوانات صحبت می‌کنیم با این جمله خودشون رو راحت می‌کنن که: «اخلاق یک چیز نسبی‌یه» یا «حقایق اخلاقی وجود ندارن و صرفاً زاییدهٔ ذهن ما هستن».

دوستان یک خبر براتون دارم: حقایق اخلاقی خیلی هم وجود دارن. مثال بزنم؟ مثلاً این یک حقیقته: جانِ تمام موجودات هوشیار (چه انسان چه حیوان) اهمیت داره و من به هیچ عنوان حق ندارم جانِ اون‌ها رو بگیرم جز اینکه یک دلیل خوب برایش داشته باشم. این جمله حقیقت داره درست مثل وقتی که می‌گم: لیوانِ روی میز من قرمز رنگه. «لیوان قرمز رنگه» یک حقیقت رو اعلام می‌کنه؛ برای اینکه لیوانِ روی میز من واقعاً قرمز رنگ هست. مشابهاً این ادعا که «ما باید یک دلیل خوب برای تحمیل عذاب بر یک موجود هوشیار داشته باشیم» یک حقیقت رو ابراز می‌کنه که بازتاب‌دهندهٔ این شهود اخلاقی ماست که «عذاب‌کشیدن اساساً بد است».

و البته در صورتی که کنجکاو هستین، بهتون می‌گم. اینکه باید «یک دلیل خوب» داشته باشیم… ما برای ۹۹٪ استفاده‌هامون از حیوانات هیچ دلیل خوبی نداریم. متخصصین تغذیه به طرز روزافزونی بهمون دارن اینو می‌گن که انسان می‌تونه بدون خوردن گوشت و مواد حیوانی کاملاً سالم بمونه. چه بسا مصرف محصولات حیوانی اساساً داره ما رو به کشتن می‌ده. علاوه بر اون، صنعت دامپروری بیشتر از تمام خودروهای جهان، موجب آلودگی هوا و گرمایش جهانی می‌شه و یک افتضاح محیط زیستی به حساب میاد. تنها دلیل خوبی که برای کشتنِ سالیانه ۵۶ میلیارد حیوان (منهای ماهی‌ها و حیوانات آبزی که اون‌قدر بدبختن که حتا آمار درستی درمورد مرگ‌شون نداریم) در تمام جهان داریم اینه که: «اونا خوشمزه هستن»! و این یک دلیل خوب نیست. پس باید دست برداریم.

۰۹:۵۸۲۹
بهمن

آیا واقعاً «گیاهخواری در ایران بسیار خطرناک است»؟

نقدی بر مطلب سایت تابناک

رفع مسئولیت پیش از خواندن:
ارجاع و لینک ما به این مقاله به مفهوم تأیید کامل آن نیست. درواقع ما بخش‌هایی از مقاله که به نظرمان اشتباه و غیرمفید می‌آمد را در اینجا نیاوردیم و به طور کلی از سر و ته‌اش زدیم تا خلاصه شود. لطفاً دقت داشته باشید که این مقاله را صرفاً به دلیل برخی استدلال‌های خوب‌اش (در پاسخ به مطلب غیرعلمی سایت تابناک) در اینجا می‌آوریم و به هیچ‌وجه به این معنی نیست که آن را در راستای دیدگاه «لغو استثمار حیوانات» پروفسور گری فرانسیون می‌دانیم.

پیشنهاد ما این است که حتماً دو پاراگراف آخر را که مهم‌ترین بخش آن است بخوانید. البته دو پاراگراف آخری که ما در این متن خلاصه‌شده آوردیم، نه در لینک اصلی. به نظر ما متن تا همان‌جایی که ما آوردیم مفهوم را کامل منتقل می‌کند.

جدا از اضافه‌بودن، یک نقد اساسی هم به بخش‌های آخر مقالهٔ اصلی وارد است که پایین مطلب، به آن می‌پردازیم.

۰۹:۵۷۲۳
بهمن

جملات تفکربرانگیز درباره گیاهخواری

■ همهٔ ما حیوانات را دوست داریم. چرا به بعضی از آنها حیوانات خانگی می‌گوییم و به بقیه خوراک شام؟
—کی دی لنگ؛ خواننده و ترانه‌سرای کانادایی

■ هر چند عوامل خارجی مانع پیروی من از یک رژیم گیاهخواری مطلق شده‌اند، من خیلی وقت است که در اصول، طرفدار این جنبش هستم. جدا از اینکه با اهداف گیاهخواری به دلایل زیبایی‌شناسانه و اخلاقی موافق‌ام، عقیده‌ام بر این است که زیستن به شیوهٔ گیاهخواری، با تأثیرات فیزیکی‌ئی که بر خو و سرشت انسان خواهد داشت، به شکل سودمندانه‌ای بر نوع بشر تأثیر خواهد گذاشت.
—آلبرت انیشتین؛ فیزیک‌دان آلمانی و برندهٔ جایزهٔ نوبل
 

■ ما نیازی به خوردن حیوانات یا پوشیدن محصولات حیوانی یا استفاده از حیوانات برای سرگرمی نداریم، و تنها دلیل حمایت ما از چنین کاربردهایی لذت، سرگرمی و راحتی ماست.
—گری ال. فرانسیون؛ استاد حقوق
 

■ فقط مقدار اندکی از خشونت زیادی که از انسان سر می‌زند را می‌توان به غریزهٔ بی‌رحم بشر نسبت داد. این موضوع بیشتر از بی‌فکری یا عادات اکتسابی سرچشمه می‌گیرد. بنابراین، ریشه‌های خشونت، آن‌قدر که تصور می‌شود عمیق نیست. امّا زمانی باید فرا برسد که رفتار غیرانسانی که با آداب و رسوم و بی‌فکری حمایت می‌شود، در برابر رفتار متکی بر اندیشهٔ بشری مغلوب شود. بیایید تلاش کنیم تا این زمان فرا رسد.
—آلبرت شوایتزر؛ پزشک، فیلسوف، عالم الهیات پروتستانیسم، موسیقی‌دان آلمانی و برندهٔ جایزهٔ نوبل
 

■ مردم گوشت می‌خورند و فکر می‌کنند مثل گاو نر حسابی قوی خواهند شد، امّا فراموش می‌کنند که گاو علف می‌خورد.
—پینو کارسو، بازیگر و نویسندهٔ ایتالیایی
 

■ هیچ تفاوت اساسی بین توانایی انسان و حیوانات در حس درد و لذت، شادی و بدبختی وجود ندارد.
—چارلز داروین، زیست‌شناس بریتانیایی و واضع نظریهٔ تکامل
 

■ هر موقع که یک لیوان شیر می‌نوشید یا یک تکه پنیر می‌خورید، به مادری لطمه زده‌اید. لطفاً وگان شوید!
—گری ال. فرانسیون، استاد حقوق
 

■ می‌توانید به چشم‌های یک حیوان نگاه کنید و بگویید: «اشتهای من مهمتر از درد و رنج شماست»؟
—موبی، خواننده و ترانه‌سرا
 

■ مادامی که انسان‌ها حیوانات را قتل عام می‌کنند، همدیگر را هم خواهند کشت. به راستی، کسی که بذر کشتار و درد را می‌کارد لذت و عشق درو نخواهد کرد.
—فیثاغورث؛ فیلسوف و ریاضی‌دان یونان باستان

 
■ وگان بودن ساده است. آیا فشارهای اجتماعی هست که شما را وادار به ادامهٔ خوردن گوشت و محصولات حیوانی می‌کند؟ البته که چنین فشارهایی هست. امّا در جامعهٔ مردسالار، نژادپرست، همجنس‌گراستیز و ضدمعلولان فشارهایی هم هست که شما را به نژادپرستی و زن ستیزی و همجنس‌گراستیزی و… سوق می‌دهند. شما بالاخره باید تصمیم بگیرید که می‌خواهید چه‌جور انسانی باشید و از نظر اخلاقی چه برایتان اهمیت دارد. همین که تصمیم گرفتید که هلاک کردن جانوران بی‌پناه اخلاقاً پسندیده نیست، وگان شدن و وگان ماندن آسان است.
—گری ال. فرانسیون، استاد حقوق

 
■ بشر تنها جانوری است که می‌تواند با قربانیانی که قصد خوردنشان را دارد تا زمان خوردن‌شان مهربان باشد.
—یادداشتهای ساموئل باتلر؛ نویسنده و داستان‌نویس ساختارشکن دورهٔ ویکتوریایی
 

■ چشمان حیوانات این قدرت را دارند تا با زبان شگرفی صحبت کنند.
—مارتین بوبر؛ فیلسوف و استاد دانشگاه یهودی‌تبار اتریشی

 
■ روح انسانی نمرده است. پنهانی به زندگی خود ادامه می‌دهد… روح انسان متعالی به این باور رسیده که شفقت، که همهٔ اصول اخلاقی باید بر آن مبتنی باشند، تنها زمانی می‌تواند به وسعت و ژرفای کامل خود دست یابد که همهٔ موجودات زنده را در بر گیرد و خودش را محدود به نوع بشر نکند.
—آلبرت شوایتزر؛ پزشک، فیلسوف، عالم الهیات پروتستانیسم و موسیقی‌دان آلمانی

حقوق حیوانات

وگان‌شدن: شفقت و مهربانی؟

۱۰:۲۸۱۱
بهمن

نباید وگانیسم را مسئله مهربانی، خیرخواهی و اینگونه اعلامیه‌های دلپسند معرفی کنیم. چراکه موجب دامن‌زدن به این ذهنیت می‌شود که ما اشرف مخلوقات هستیم. این تصور که ما با وگان‌شدن داریم «لطف می‌کنیم»، «مهربانی می‌ورزیم» یا «جان‌ها را نجات می‌دهیم»، اشتباه است، و تا حدی پدرسالارانه. هدف وگانیسم تحقق عدالت است؛ کمترین میزان عدالتی که من به اشخاص دیگر (چه انسان چه نا انسان) بدهکارم. نه اینکه ما مهربان نباشیم یا نسبت به حیوانات دیگر (چه انسان چه نا انسان) شفقت نشان ندهیم. امّا قضیه فراتر از این حرف‌هاست. وگانیسم بدهی ما به آن‌هاست؛ نه یک صدقه.
—وینسنت گیهن

حقوق حیوانات

توطئه خانوادگی

۱۰:۲۶۱۰
بهمن

ترجمه‌شده از :
Vegan Sidekick

حقوق حیوانات

پرهیز از خشونت

۱۰:۱۸۰۹
بهمن

وگانیسم یعنی نه گفتن به خشونت. از خیلی جهات می‌توان آن را ادامه منطقی جنبش صلح دانست که امثال گاندی آغازگر آن بودند. وگانیسم یعنی سه بار در روز خشونت را وارد بدن‌مان نکنیم. یعنی از پوشیدن و هر گونه استفاده دیگر از آن‌ها دست برداریم. و خشونتی که استثمار حیوانات با خود به همراه می‌آورد را از زندگی‌مان محو کنیم.

حقوق حیوانات

طبیعی

۱۰:۱۴۰۹
بهمن

ترجمه‌شده از :
Vegan Sidekick




شبح‌روشنفکر

روشنفکری عالمی دارد...

لحظه‌نگار
خیلی کوتاه
نظرگاه
Bates Motel

«روانی» هیچکاک (۱۹۶۰) فیلمی بود که به‌شدت در فرهنگ عامهٔ آمریکایی نفوذ کرد. در ۵۰ سالی که از ساخت‌ش می‌گذره، هم فیلم درادامه‌اش ساختن، و هم فیلم تحت‌تأثیرش ساختن... بنابراین وقتی سریال «مُتلِ بِیتْز» (۲۰۱۳) رو گذاشتم ببینم، انتظارام کاملاً پایین بود... امّا چیزی که باهاش مواجه شدم شوکه‌ام کرد. هیچ‌کس نمی‌تونه با هیچکاک رقابت کنه، ولی تو این دوره‌زمونه بتونی یک همچین سریال خوش‌فرم و خوش‌قصه‌ای بسازی، اونم با اقتباس از «استاد»... و بتونی مخاطب امروزی رو با «تعلیق» آشنا نگه داری، خیلی حرفه...

بازی ورا فارمیگا در نقش «نورما» فوق‌العاده است؛ فردی هایمور (همون پسرکوچولویی که تو «چارلی و کارخانهٔ شکلات‌سازی» باهاش آشنا شدیم و الآن برای خودش جوونی شده...) هم انتخاب خوبی‌یه برای «نورمن»، هم بازیش خوبه... شخصیت‌های فرعی مثل «دیلن» و «اما» هم خیلی خوب درمیان و در طول تمام فصل‌ها، در کنار ۲ شخصیت اصلی جلو میان و شخصیت‌پردازی می‌شن... و بازی‌هاشون هم خوبه.

امّا سؤالی که برای خیلی‌ها ممکنه پیش بیاد اینه که این سریال چقدر به رمان یا فیلم «سایکو» نزدیکه؟ آیا باید انتظار یک اقتباس موبه‌مو از فیلم هیچکاک رو داشته باشیم یا نه؟ جواب اینه که، این سریال ۵ فصل داره. هر فصل‌اش از ۱۰ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای تشکیل شده. ۴ فصل اول که هیچی؛ تازه در فصل ۵مش کمی تنه به وقایع «روانی» هیچکاک زده می‌شه؛ فقط «تنه»، و خوشبختانه توی دام بازسازی موبه‌موی اثر هیچکاک نمیفته (برخلاف گاس ون سنت که این اشتباه رو مرتکب شد...)

اتفاق و این تغییراتی که در فصل ۵ میفته، تفاوت شخصیت «ماریون» سریال با فیلم هیچکاک، و شباهت‌های بعضی نماها در عین تفاوت‌های اساسی‌یی که دارن... همه و همه می‌تونست در «اجرا» یک فاجعهٔ به‌تمام‌معنا ازآب‌دربیاد... ولی اتفاق جالب اینه که تمام این شباهت‌ها و تفاوت‌ها اصلاً در اجرا بد درنیومدن... و جالب اینجاست که سریال، به شخصیت‌هایی که خودش ساخته بیشتر پای‌بنده، تا شخصیت‌هایی که ممکنه مخاطبا با «روانی» یک تصور دیگری ازشون داشته بوده باشن... چون ۴ فصل با این شخصیت‌های خاص ما جلو اومدیم... مادر اینجا خیلی با مادر «روانی» فرق داره... نورمن فرق اساسی داره (از سن‌اش بگیرید تا کل وجوه شخصیتی‌اش)... و قصه در اواخر دههٔ ۵۰ اتفاق نمیفته، بلکه مالِ امروزه... پس همهٔ اینا، اگر نمی‌انجامید به تغییرات اساسی نسبت به «سایکو» جای تعجب داشت...

ولی یک چیز دیگه هم جای تعجب می‌داشت؛ شاید بیشتر جای اعتراض. چه‌چیزی؟ اگر تمام این تغییرات، در بافت این روایت امروزی از دنیای «نورمن» و مادرش، چفت نمی‌شد... و به‌نظر رابطهٔ نورمن با مادرش لوس و غیرقابل‌باور می‌رسید... ولی این اتفاق نمیفته... و فیلمنامه و بازی‌ها و فرم تصویری کار همه و همه موفق می‌شن ما رو با این ماجرا همراه کنن و حس‌های ما رو به‌درستی به جنب و جوش دربیارن... این دستآورد بزرگی‌یه...

...
درهٔ من چه سرسبز بود!
جان فورد

یک فیلم بهشتی. جهان فیلم انگار درست در نقطهٔ وسط اسطوره و واقعیت قرار گرفته. آدم‌های فیلم رو که می‌بینیم، در سادگی ولزی‌شون، خداخدا می‌کنیم اگه مردیم تو یه همچین بهشتی سردربیاریم. مادر؛ پدر؛ پسرا؛ دختر؛ کشیش؛ اون دو تا مربی بوکس؛ کارگرا؛ همه و همه. همه‌شون از پس شدیداً خاص و منحصربه‌فردبودن‌شون تبدیل می‌شن به اسطوره. بخصوص مادر و پدر فیلم فوق‌العاده‌ان. حتی عروس خانواده هم خوبه. همه‌چی اندازه. همهٔ کارکترا به‌جا و خوب‌پرداخت‌شده. واقعاً یک شاهکار تمام‌عیاره این فیلم. و عجب عقاید درست‌حسابی و مدرنی درمورد خدا و دین در فیلم موجوده. و عجب در عین احترام به سنت، سمت‌وسوش به جلورفتن‌ـه. و عجب پدر و مادر مسئله‌حل‌کن و کارراه‌اندازی... با همهٔ شوخی‌ها و سربه‌سرگذاشتناشون... این یعنی شخصیت‌پردازی؛ این یعنی آدم‌درست‌کردن تو مدیوم سینما که واقعا نظیرشو شاید فقط تو فیلمای دیگهٔ خود فورد بشه پیدا کرد.

...