روشنفکری
هر چقدر بتونی از آدمای عامتر، درسای بیشتری بگیری، روشنفکرتری.
همهٔ مردم چیزی میخوانند. امروز دریای کتب، تودههای بزرگ انسانی را با ذوقها و تمایلات مختلف و بیشمارشان در خود فرو میبرد. مطالعه در برابر احتیاج روزافزون مردم به تأثر، تفکر، شناختن، ازخودفارغشدن و شاید مهرورزیدن که واقعیتهای روزمره اسباب آن را فراهم نمیکنند، قرار گرفته است، که هیچگاه سیراب نمیشود.
چون:
۱ـ یه جور سرگرمییه.
۲ـ حافظهٔ آدمیزاد (حداقل اکثریتمون) چندان خوب نیست و با گذر زمان بخش زیادی از مطالب رو فراموش میکنیم؛ و فرصت این رو هم که دوباره کل کتاب رو بخونیم نداریم.
۲۱ سالگی شاید ویژگیهای زیادی داشته باشد؛ ولی یکی از ویژگیهای آن این است که، اگر سال شمسی «۲۱سالتمام»شدنتان را، در نظر بگیرید؛ دو رقم آخرش به شما میگوید در تاریخ میلادی چه سالی به دنیا آمدید!
مثلاً من که متولد ۱۳۷۲ هستم، در تیر سال ۱۳۹۳، ۲۱ سالم تمام شد. پس من متولد سال ۱۹۹۳ میلادی هستم. دو رقم آخرش را از سال ۲۱سالهشدنام میفهمم؛ دو رقم اول هم با یک تخمین سطحی به دستم میآید! قطعاً من متولد ۲۰۹۳ نمیتوانستم باشم چون هنوز نرسیده! متولد ۱۸۹۳ هم که نبودم چون خیلی دور است! پس با پروسهٔ خطا و حذف (elimination) به ۱۹۹۳ میرسیم.
حالا نوبت شماست؛ چه سال شمسی ۲۱ ساله شدید یا میشوید؟ از طریق آن، سال تولد میلادیتان را بهدست بیاورید و اینجا بنوسید.
۱ـ اتفاقی که در تهران افتاد، چه درسهایی داشت؟ از واکنشهای مضحک و خندهدار، که طبق معمول زیاد بود شروع کنیم. من دیگه عادت کردم که گوشم رو نسبت به اینگونه پدیدهها ببندم؛ اینجوری سردردش کمتره. یکی از مطالب مضحک، عدم درکی بود که از نحوهٔ پوشش صداوسیما اتفاق افتاد. از اونجایی که «خوابیده رو میشه بیدار کرد، ولی خودبهخوابزده رو نه»، دیگه یاد گرفتم با چنین اشخاصی خیلی بحث نکنم، چون مثل «آب در هاون کوبیدن»ـه؛ «نرود میخ آهنین بر سنگ»! از اونجایی که من حوصلهشو نداشتم، یک دوست متممی باتجربهتر و باسوادتر از من، این مطلب (کلیک) رو در جواب اون افراد نوشت.
اگر شخصی رفتگر نامیده میشود، باید همانگونه خیابانها و معابر را جارو کند که میکلآنژ نقاشی میکرد، بتهوون سمفونی میساخت و شکسپیر شعر میسرود. او باید آنگونه خیابانها را جارو کند که تمامی موجودات آسمانی و زمینی مکثی کنند و بگویند: «اینجا رفتگری کار میکرد که کارش را خوب انجام میداد.»