شبح‌روشنفکر

روزنوشته‌های فرید ذاکری

۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

۰۰:۵۱۲۵
خرداد

روشنفکری

هر چقدر بتونی از آدمای عام‌تر، درسای بیشتری بگیری، روشن‌فکرتری.

خلاصه‌کتاب

آدرین جانس | اسمعیل اسعدی

خلاصهٔ «هنر کتاب‌خواندن»

۱۷:۲۸۲۱
خرداد

۰) مقدمه

همهٔ مردم چیزی می‌خوانند. امروز دریای کتب، توده‌های بزرگ انسانی را با ذوق‌ها و تمایلات مختلف و بی‌شمارشان در خود فرو می‌برد. مطالعه در برابر احتیاج روزافزون مردم به تأثر، تفکر، شناختن، ازخودفارغ‌شدن و شاید مهرورزیدن که واقعیت‌های روزمره اسباب آن را فراهم نمی‌کنند، قرار گرفته است، که هیچ‌گاه سیراب نمی‌شود.

خلاصه‌کتاب

جلد پوشه

چرا خلاصهٔ کتاب؟

۱۷:۱۴۲۱
خرداد

چون:

۱ـ یه جور سرگرمی‌یه.

۲ـ حافظهٔ آدمیزاد (حداقل اکثریت‌مون) چندان خوب نیست و با گذر زمان بخش زیادی از مطالب رو فراموش می‌کنیم؛ و فرصت این رو هم که دوباره کل کتاب رو بخونیم نداریم.

۱۴:۰۳۲۰
خرداد

یکی از ویژگی‌های ۲۱ سالگی

۲۱ سالگی شاید ویژگی‌های زیادی داشته باشد؛ ولی یکی از ویژگی‌های آن این است که، اگر سال شمسی «۲۱سال‌تمام‌»شدن‌تان را، در نظر بگیرید؛ دو رقم آخرش به شما می‌گوید در تاریخ میلادی چه سالی به دنیا آمدید!

مثلاً من که متولد ۱۳۷۲ هستم، در تیر سال ۱۳۹۳، ۲۱ سالم تمام شد. پس من متولد سال ۱۹۹۳ میلادی هستم. دو رقم آخرش را از سال ۲۱ساله‌شدن‌ام می‌فهمم؛ دو رقم اول هم با یک تخمین سطحی به دستم می‌آید! قطعاً من متولد ۲۰۹۳ نمی‌توانستم باشم چون هنوز نرسیده! متولد ۱۸۹۳ هم که نبودم چون خیلی دور است! پس با پروسهٔ خطا و حذف (elimination) به ۱۹۹۳ می‌رسیم.

حالا نوبت شماست؛ چه سال شمسی ۲۱ ساله شدید یا می‌شوید؟ از طریق آن، سال تولد میلادی‌تان را به‌دست بیاورید و اینجا بنوسید.

جامعه

ترقه‌بازی در تهران؛ واتحاد‌حاصل‌از‌آن

۲۲:۳۸۱۹
خرداد

۱ـ اتفاقی که در تهران افتاد، چه درس‌هایی داشت؟ از واکنش‌های مضحک و خنده‌دار، که طبق معمول زیاد بود شروع کنیم. من دیگه عادت کردم که گوشم رو نسبت به این‌گونه پدیده‌ها ببندم؛ اینجوری سردردش کمتره. یکی از مطالب مضحک، عدم درکی بود که از نحوهٔ پوشش صداوسیما اتفاق افتاد. از اونجایی که «خوابیده رو می‌شه بیدار کرد، ولی خودبه‌خواب‌زده رو نه»، دیگه یاد گرفتم با چنین اشخاصی خیلی بحث نکنم، چون مثل «آب در هاون کوبیدن»ـه؛ «نرود میخ آهنین بر سنگ»! از اونجایی که من حوصله‌شو نداشتم، یک دوست متممی باتجربه‌تر و باسوادتر از من، این مطلب (کلیک) رو در جواب اون افراد نوشت.

۲۱:۳۷۰۱
خرداد

کار خوب

مارتین لوتر کینگ

اگر شخصی رفتگر نامیده می‌شود، باید همان‌گونه خیابان‌ها و معابر را جارو کند که میکل‌آنژ نقاشی می‌کرد، بتهوون سمفونی می‌ساخت و شکسپیر شعر می‌سرود. او باید آن‌گونه خیابان‌ها را جارو کند که تمامی موجودات آسمانی و زمینی مکثی کنند و بگویند: «اینجا رفتگری کار می‌کرد که کارش را خوب انجام می‌داد.»

شبح‌روشنفکر

روشنفکری عالمی دارد...

لحظه‌نگار
خیلی کوتاه
نظرگاه
Bates Motel

«روانی» هیچکاک (۱۹۶۰) فیلمی بود که به‌شدت در فرهنگ عامهٔ آمریکایی نفوذ کرد. در ۵۰ سالی که از ساخت‌ش می‌گذره، هم فیلم درادامه‌اش ساختن، و هم فیلم تحت‌تأثیرش ساختن... بنابراین وقتی سریال «مُتلِ بِیتْز» (۲۰۱۳) رو گذاشتم ببینم، انتظارام کاملاً پایین بود... امّا چیزی که باهاش مواجه شدم شوکه‌ام کرد. هیچ‌کس نمی‌تونه با هیچکاک رقابت کنه، ولی تو این دوره‌زمونه بتونی یک همچین سریال خوش‌فرم و خوش‌قصه‌ای بسازی، اونم با اقتباس از «استاد»... و بتونی مخاطب امروزی رو با «تعلیق» آشنا نگه داری، خیلی حرفه...

بازی ورا فارمیگا در نقش «نورما» فوق‌العاده است؛ فردی هایمور (همون پسرکوچولویی که تو «چارلی و کارخانهٔ شکلات‌سازی» باهاش آشنا شدیم و الآن برای خودش جوونی شده...) هم انتخاب خوبی‌یه برای «نورمن»، هم بازیش خوبه... شخصیت‌های فرعی مثل «دیلن» و «اما» هم خیلی خوب درمیان و در طول تمام فصل‌ها، در کنار ۲ شخصیت اصلی جلو میان و شخصیت‌پردازی می‌شن... و بازی‌هاشون هم خوبه.

امّا سؤالی که برای خیلی‌ها ممکنه پیش بیاد اینه که این سریال چقدر به رمان یا فیلم «سایکو» نزدیکه؟ آیا باید انتظار یک اقتباس موبه‌مو از فیلم هیچکاک رو داشته باشیم یا نه؟ جواب اینه که، این سریال ۵ فصل داره. هر فصل‌اش از ۱۰ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای تشکیل شده. ۴ فصل اول که هیچی؛ تازه در فصل ۵مش کمی تنه به وقایع «روانی» هیچکاک زده می‌شه؛ فقط «تنه»، و خوشبختانه توی دام بازسازی موبه‌موی اثر هیچکاک نمیفته (برخلاف گاس ون سنت که این اشتباه رو مرتکب شد...)

اتفاق و این تغییراتی که در فصل ۵ میفته، تفاوت شخصیت «ماریون» سریال با فیلم هیچکاک، و شباهت‌های بعضی نماها در عین تفاوت‌های اساسی‌یی که دارن... همه و همه می‌تونست در «اجرا» یک فاجعهٔ به‌تمام‌معنا ازآب‌دربیاد... ولی اتفاق جالب اینه که تمام این شباهت‌ها و تفاوت‌ها اصلاً در اجرا بد درنیومدن... و جالب اینجاست که سریال، به شخصیت‌هایی که خودش ساخته بیشتر پای‌بنده، تا شخصیت‌هایی که ممکنه مخاطبا با «روانی» یک تصور دیگری ازشون داشته بوده باشن... چون ۴ فصل با این شخصیت‌های خاص ما جلو اومدیم... مادر اینجا خیلی با مادر «روانی» فرق داره... نورمن فرق اساسی داره (از سن‌اش بگیرید تا کل وجوه شخصیتی‌اش)... و قصه در اواخر دههٔ ۵۰ اتفاق نمیفته، بلکه مالِ امروزه... پس همهٔ اینا، اگر نمی‌انجامید به تغییرات اساسی نسبت به «سایکو» جای تعجب داشت...

ولی یک چیز دیگه هم جای تعجب می‌داشت؛ شاید بیشتر جای اعتراض. چه‌چیزی؟ اگر تمام این تغییرات، در بافت این روایت امروزی از دنیای «نورمن» و مادرش، چفت نمی‌شد... و به‌نظر رابطهٔ نورمن با مادرش لوس و غیرقابل‌باور می‌رسید... ولی این اتفاق نمیفته... و فیلمنامه و بازی‌ها و فرم تصویری کار همه و همه موفق می‌شن ما رو با این ماجرا همراه کنن و حس‌های ما رو به‌درستی به جنب و جوش دربیارن... این دستآورد بزرگی‌یه...

...
درهٔ من چه سرسبز بود!
جان فورد

یک فیلم بهشتی. جهان فیلم انگار درست در نقطهٔ وسط اسطوره و واقعیت قرار گرفته. آدم‌های فیلم رو که می‌بینیم، در سادگی ولزی‌شون، خداخدا می‌کنیم اگه مردیم تو یه همچین بهشتی سردربیاریم. مادر؛ پدر؛ پسرا؛ دختر؛ کشیش؛ اون دو تا مربی بوکس؛ کارگرا؛ همه و همه. همه‌شون از پس شدیداً خاص و منحصربه‌فردبودن‌شون تبدیل می‌شن به اسطوره. بخصوص مادر و پدر فیلم فوق‌العاده‌ان. حتی عروس خانواده هم خوبه. همه‌چی اندازه. همهٔ کارکترا به‌جا و خوب‌پرداخت‌شده. واقعاً یک شاهکار تمام‌عیاره این فیلم. و عجب عقاید درست‌حسابی و مدرنی درمورد خدا و دین در فیلم موجوده. و عجب در عین احترام به سنت، سمت‌وسوش به جلورفتن‌ـه. و عجب پدر و مادر مسئله‌حل‌کن و کارراه‌اندازی... با همهٔ شوخی‌ها و سربه‌سرگذاشتناشون... این یعنی شخصیت‌پردازی؛ این یعنی آدم‌درست‌کردن تو مدیوم سینما که واقعا نظیرشو شاید فقط تو فیلمای دیگهٔ خود فورد بشه پیدا کرد.

...