شبح‌روشنفکر

روزنوشته‌های فرید ذاکری

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

حقوق حیوانات

بروشور «حقوق حیوانات»

۱۰:۰۸۱۴
فروردين

چند خط ابتدایی بروشور:

حیوانات و اسکیزوفرنیِ اخلاقی ما
ما ادعا می‌کنیم که برای حیوانات ارزش قائل‌ایم.
همه‌ قبول داریم که تحمیل غیرضروریِ رنج یا مرگ به حیوانات، غیراخلاقی‌ست. اما منظورمان دقیقاً چیست؟
به‌رغم همه‌ی معانی محتمل، معنا و منظور اصلی این باید باشد که تحمیلغیرضروریِ رنج یا مرگ به حیوانات، صرفاً چون لذت‌بخش و سرگرم‌کننده است و بی‌دردسر، و یا به آن عادت کرده‌ایم، اشتباه است.
این در حالی‌ست که بهانه‌ی اکثر قریب به اتفاقِ استفاده‌های ما از حیوانات، چیزی نیست جز لذت، سرگرمی، راحتی، یا عادت.

ادامه را در دو فرمت A4 و US Letter بخوانید:
http://www.abolitionistapproach.com/wp-content/uploads/2015/04/ARAA_Pamphlet_Persian-USLetter.pdf
http://www.abolitionistapproach.com/wp-content/uploads/2015/04/ARAA_Pamphlet_Persian-A4.pdf

۱۰:۰۴۰۹
فروردين

تا موقعی که انسان‌ها از گرسنگی می‌میرن صحبت از حقوق حیوانات خنده‌داره

تا وقتی انسان‌هایی وجود دارن که به‌خاطر گرسنگی می‌میرن، صحبت از حقوق حیوانات خنده داره!
پاسخ کوتاه: نه، لزوما این‌طور نیست.
پاسخ بلند: از نظر من، درد و رنجی که ما انسان‌ها می‌کشیم، تفاوتِ ماهیتیِ زیادی با درد و رنجی که حیواناتِ «غیرانسان» می‌کشن نمی‌تونه داشته باشه. بله ما هوموسپیان هستیم اونا یک گونه‌ی دیگه هستن، ولی همه‌ی ما حیواناتی هستیم که ۵ حس داریم و اندیشه می‌کنیم و تا حدی خودآگاه هستیم. حالا ممکنه یکی بگه صرف‌نظر از شامپانزه‌ها و دلفین‌ها و شاید فیل‌ها، بیشتر حیوانات قدرتِ تفکر بالایی ندارن و میزانِ حس‌شون از دنیای اطراف، با یک انسان قابل مقایسه نیست.
در جوابِ اونا می‌شه گفت: بله! خب که چی؟ خیلی از انسان‌ها هم هستن (مثل نوزادان یا عقب‌مانده‌های ذهنی) که از بعضی از حیواناتِ غیرانسان، قدرت درک و اندیشه‌ی ضعیف‌تری دارن، آیا این دلیل می‌شه که بیایم نوزادان یا عقب‌مانده‌های ذهنی رو بکشیم یا روشون آزمایش‌های شکنجه‌آور انجام بدیم؟
پاسخ: نه هست! چون حتی عقب‌مونده ترین انسان و کم‌سن‌ترین نوزاد هم، به ۲ چیز اساسی کشش و میل داره: «درد نکشیدن» و «ادامه‌ی زندگی». پس نباید این ۲ حق اساسی رو ازشون گرفت. حالا «حقوق» چی هستن؟ بنابه تعریف پروفسور گری فرانسیون، استاد حقوق و فلسفه: «حق چیزی هست که از امیالِ موجوداتی که امیالِ خاصی دارن،‌ دفاع می‌کنه. درواقع حق مثل یک دیواری می‌مونه که دور ِ امیال و خواسته‌های موجودات کشیده می‌شه و روش این اعلان زده می‌شه: «تجاوز ممنوع!»» حالا بعضی از ما به حقوق به عنوان امری مطلق اعتقاد نداریم، ولی هر چقدر هم که ما بیایم بگیم این مسائل نسبی‌یه و مطلق نیست، باز هم وقتی ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که انتظار داریم یک‌سری حقوق اولیه رو حتی مایی که مخالف حقوقِ مطلق هستیم داشته باشیم، پس باید اون حق و حقوقی که برای خودمون قائل می‌شیم رو با قانون طلایی «Treating Like Cases Alike» (برخورد یکسان با موضوعات مشابه) به سایر اشخاصی که ویژگی‌های مشابه ما رو برای داشتنِ همون حقوقی که ما از داشتن‌شون لذت می‌بریم دارن، تسری بدیم. درواقع، برای اینکه موجودی حقوقی مثل ما نداشته باشه، باید ثابت کنیم ویژگی‌هایی که ما داریم رو اون نداره. اگر نتونیم ثابت کنیم، مجبوریم حقوقِ یکسانی بهش بدیم.
خواهشا منظور من رو بد برداشت نکنید: منظورم از حقوق این نیست که به حیوانات حقِ رای دادن بدیم یا حق شکایت از مزرعه‌دارشون! این چیزا مسخره است! منظورم فقط یک حقِ اساسی‌یه که گری فرانسیون در تئوری «پایان بهره‌کشی از حیوانات» بهش اشاره می‌کنه و می‌گه، همین یک حق باعث می‌شه تمام حقوق دیگه هم به جانورانِ «غیرانسان» داده بشه، و اون حقِ اساسی اینه:
«تمام جانوران هوشیار (ادراک‌کننده)، انسان یا غیرانسان، در یک حق اساسی اشتراک دارند: حق اینکه با آن‌ها به عنوان «دارایی» شخصی دیگر رفتار نشود.»

شبح‌روشنفکر

روشنفکری عالمی دارد...

لحظه‌نگار
خیلی کوتاه
نظرگاه
Bates Motel

«روانی» هیچکاک (۱۹۶۰) فیلمی بود که به‌شدت در فرهنگ عامهٔ آمریکایی نفوذ کرد. در ۵۰ سالی که از ساخت‌ش می‌گذره، هم فیلم درادامه‌اش ساختن، و هم فیلم تحت‌تأثیرش ساختن... بنابراین وقتی سریال «مُتلِ بِیتْز» (۲۰۱۳) رو گذاشتم ببینم، انتظارام کاملاً پایین بود... امّا چیزی که باهاش مواجه شدم شوکه‌ام کرد. هیچ‌کس نمی‌تونه با هیچکاک رقابت کنه، ولی تو این دوره‌زمونه بتونی یک همچین سریال خوش‌فرم و خوش‌قصه‌ای بسازی، اونم با اقتباس از «استاد»... و بتونی مخاطب امروزی رو با «تعلیق» آشنا نگه داری، خیلی حرفه...

بازی ورا فارمیگا در نقش «نورما» فوق‌العاده است؛ فردی هایمور (همون پسرکوچولویی که تو «چارلی و کارخانهٔ شکلات‌سازی» باهاش آشنا شدیم و الآن برای خودش جوونی شده...) هم انتخاب خوبی‌یه برای «نورمن»، هم بازیش خوبه... شخصیت‌های فرعی مثل «دیلن» و «اما» هم خیلی خوب درمیان و در طول تمام فصل‌ها، در کنار ۲ شخصیت اصلی جلو میان و شخصیت‌پردازی می‌شن... و بازی‌هاشون هم خوبه.

امّا سؤالی که برای خیلی‌ها ممکنه پیش بیاد اینه که این سریال چقدر به رمان یا فیلم «سایکو» نزدیکه؟ آیا باید انتظار یک اقتباس موبه‌مو از فیلم هیچکاک رو داشته باشیم یا نه؟ جواب اینه که، این سریال ۵ فصل داره. هر فصل‌اش از ۱۰ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای تشکیل شده. ۴ فصل اول که هیچی؛ تازه در فصل ۵مش کمی تنه به وقایع «روانی» هیچکاک زده می‌شه؛ فقط «تنه»، و خوشبختانه توی دام بازسازی موبه‌موی اثر هیچکاک نمیفته (برخلاف گاس ون سنت که این اشتباه رو مرتکب شد...)

اتفاق و این تغییراتی که در فصل ۵ میفته، تفاوت شخصیت «ماریون» سریال با فیلم هیچکاک، و شباهت‌های بعضی نماها در عین تفاوت‌های اساسی‌یی که دارن... همه و همه می‌تونست در «اجرا» یک فاجعهٔ به‌تمام‌معنا ازآب‌دربیاد... ولی اتفاق جالب اینه که تمام این شباهت‌ها و تفاوت‌ها اصلاً در اجرا بد درنیومدن... و جالب اینجاست که سریال، به شخصیت‌هایی که خودش ساخته بیشتر پای‌بنده، تا شخصیت‌هایی که ممکنه مخاطبا با «روانی» یک تصور دیگری ازشون داشته بوده باشن... چون ۴ فصل با این شخصیت‌های خاص ما جلو اومدیم... مادر اینجا خیلی با مادر «روانی» فرق داره... نورمن فرق اساسی داره (از سن‌اش بگیرید تا کل وجوه شخصیتی‌اش)... و قصه در اواخر دههٔ ۵۰ اتفاق نمیفته، بلکه مالِ امروزه... پس همهٔ اینا، اگر نمی‌انجامید به تغییرات اساسی نسبت به «سایکو» جای تعجب داشت...

ولی یک چیز دیگه هم جای تعجب می‌داشت؛ شاید بیشتر جای اعتراض. چه‌چیزی؟ اگر تمام این تغییرات، در بافت این روایت امروزی از دنیای «نورمن» و مادرش، چفت نمی‌شد... و به‌نظر رابطهٔ نورمن با مادرش لوس و غیرقابل‌باور می‌رسید... ولی این اتفاق نمیفته... و فیلمنامه و بازی‌ها و فرم تصویری کار همه و همه موفق می‌شن ما رو با این ماجرا همراه کنن و حس‌های ما رو به‌درستی به جنب و جوش دربیارن... این دستآورد بزرگی‌یه...

...
درهٔ من چه سرسبز بود!
جان فورد

یک فیلم بهشتی. جهان فیلم انگار درست در نقطهٔ وسط اسطوره و واقعیت قرار گرفته. آدم‌های فیلم رو که می‌بینیم، در سادگی ولزی‌شون، خداخدا می‌کنیم اگه مردیم تو یه همچین بهشتی سردربیاریم. مادر؛ پدر؛ پسرا؛ دختر؛ کشیش؛ اون دو تا مربی بوکس؛ کارگرا؛ همه و همه. همه‌شون از پس شدیداً خاص و منحصربه‌فردبودن‌شون تبدیل می‌شن به اسطوره. بخصوص مادر و پدر فیلم فوق‌العاده‌ان. حتی عروس خانواده هم خوبه. همه‌چی اندازه. همهٔ کارکترا به‌جا و خوب‌پرداخت‌شده. واقعاً یک شاهکار تمام‌عیاره این فیلم. و عجب عقاید درست‌حسابی و مدرنی درمورد خدا و دین در فیلم موجوده. و عجب در عین احترام به سنت، سمت‌وسوش به جلورفتن‌ـه. و عجب پدر و مادر مسئله‌حل‌کن و کارراه‌اندازی... با همهٔ شوخی‌ها و سربه‌سرگذاشتناشون... این یعنی شخصیت‌پردازی؛ این یعنی آدم‌درست‌کردن تو مدیوم سینما که واقعا نظیرشو شاید فقط تو فیلمای دیگهٔ خود فورد بشه پیدا کرد.

...