شبح‌روشنفکر

روزنوشته‌های فرید ذاکری

۸ مطلب با موضوع «گفتگو با کتاب» ثبت شده است

گفتگو با کتاب

گری فرانسیون

اجازه هست شما را بخورم؟!

۱۰:۴۵۰۲
ارديبهشت

به نظرم اضافه‌کردن بخش‌های کتاب «صادق هدایت» به انتهای این کتاب، چندان لزومی نداشت... اگرچه به نظرم افزودن آن روشی زیرکانه بود برای خط‌کشیدن روی این نکته که پرداختن به حقوق حیوانات صرفاً مربوط به جوامع پیشرفته است؛ امّا به نظرم باید کتاب‌های بیشتری از این جنس ترجمه شوند تا دیگر خود خواننده بداند که «هدایت»هایی در مملکت خود نیز بوده‌اند که صد سال پیش دم از این عقاید می‌زدند. هر چند پیام‌شان کاملاً از تمام جهات شسته‌رفته و پالایش‌یافته چون عقاید پروفسور فرانسیون نبود...

در کل ترجمه‌ی روان و خوبی بود از یک کتاب روان و فوق‌العاده و خواندنی، و البته جذاب که در متقاعدکردن افراد به دست‌کشیدن از خوردن محصولات حیوانی، استدلال‌های بی‌نظیری دارد. تقریباً سخت است بتوان بر استدلال‌هایش خط بطلان کشید یا دست‌کم در آغاز برخورد با چنین مفاهیمی، به فکر فرو نرفت...

گفتگو با کتاب
English

Richard Templar

The Rules to Break

۱۰:۵۰۲۲
دی

The author has some interesting insights and wisdom. I really like his style of writing, which resembles speaking or writing on social media! It really gives you a sense that author is talking to you personally. and that is very much in-line with the text, which is him giving us his own personal experience and anecdotes about life and rules we learnt that we should rethink. All in all, an interesting read. A lot of his wisdom I don't agree with, because I haven't got to his level of wisdom about life experience yet, but even those which I don't agree with, I can see that he might probably be on to something.

گفتگو با کتاب

مارشال روزنبرگ

زبان زندگی

۱۵:۴۵۲۶
مرداد

بهترین کتاب ارتباطی از نظر من. کتابی که هم تئوری و مدل ذهنی یک شیوهٔ ارتباطی به‌شدت «صلح‌آمیز» و «روبه‌جلو» را شرح می‌دهد؛ و هم برای این مدل ذهنی، تکنیک‌های جزئی‌تر و تمرین‌های عملی ارائه می‌کند. فقط باید این کتاب را خواند. الحق که «ارتباط غیرخشونت‌آمیز» زبان زندگی‌ست؛ و زبان جاری‌بودن و زبان محبت و عشق.

گفتگو با کتاب

لیل لوندز

چگونه با هر کسی صحبت کنیم

۰۴:۲۶۲۵
مرداد

کتاب یک‌سری تکنیک‌ها یا به قول خودش «حقه‌ها» برای ارتباط بهتر داره اما چیزی که جاش خالیه یک نگرشه یک استراتژی کلی یک مدل ذهنی. نگاه کتاب به‌شدت سطحی‌یه و در حد توصیه‌های خاله بزرگه می‌مونه. توصیه‌هایی که خیلی روش تحقیق انجام نگرفته و صرفاً تجربیات شخصی نویسنده است که در همین حد بهش نگاه کنی اوکی‌یه به عنوان یه سری توصیه‌ها از یک آدمی که بالاخره ۴۰ سال تجربهٔ ارتباط با جهان اطرافش رو داشته ولی نمی‌شه بیشتر از این بهش تکیه کرد.

گفتگو با کتاب

مایکل کین

بازیگری سینما

۲۳:۱۲۱۱
مرداد

کتاب حاوی نکات ریز و جذابی از تجربه‌های مایکل کین در بازیگری سینماست و همون‌طور که از عنوان‌ش پیداست، بیشتر از اینکه درمورد بازیگری به معنای عام باشه، درمورد قسمت‌هایی از کار بازیگره که در مدیوم سینما براش پیش میاد و به دردش می‌خوره. قطعاً کین

گفتگو با کتاب
قرار ۳۱ روزه

۳۰

چند بازی برای تشویق خود به کتاب‌خوانی

۱۶:۳۳۱۰
مرداد

از کتاب‌خواندن خود یک بازی بسازید. «گیمیفیکیشن» یا «بازی‌سازی» ایده‌ای‌ست که درمورد آن تحقیقات و مطالعات زیادی صورت گرفته و کاربرد آن ثابت‌شده است.

یکی از بازی‌هایی که اخیراً برای خودم ساخته‌ام این است که به جای مطالعه یک کتاب خاص که ممکن است در آن گیر کنم و به این دلیل کلاً روند مطالعاتم کات بخورد، چند کتاب مختلف را به صورت همزمان جلو می‌برم. هر روز فصلی از چند تا کتاب مختلف را می‌خوانم و جلو می‌روم. چون اگر فقط خودم را به یک کتاب محدود کنم، اگر در آن یک کتاب به بن‌بست برسم و حوصله‌ام از خواندن‌اش سر برود، کلاً مطالعه نمی‌کنم و می‌روم مثلاً فیلم می‌بینم. اما اگر در آن واحد گزینه‌های دیگری داشته باشم، می‌توانم آن کتاب را کات بدهم و فعلاً به کتابی جذاب‌تر بپردازم. درست است روند آن کتاب جلو نرفته، ولی روند مطالعه‌ام هم به‌طور کلی ایست نکرده است.

یک بازی دیگر نوشتن نقد یا ریویوئی درمورد هر کتاب است که من در سایت goodreads انجام می‌دهم و چکیده‌ای از آن در منوی کناری وبلاگ‌م هم قرار می‌گیرد. حالا این ریویو می‌تواند کاملاً ابتدایی و ساده باشد؛ لازم نیست حتماً یک شاهکار نقدنویسی خلق کنید! فقط در چند کلمه، برداشت و حس کلی‌تان را درمورد کتاب بنویسید. این‌گونه تشویق می‌شوید که زودتر کتاب‌های بیشتری بخوانید تا ریویوهای جدیدی بنویسید. و ضمناً موقع خواندن کتاب هم توجه‌تان بیشتر به جزئیات آن می‌رود تا سوژه‌هایی برای صحبت‌کردن درمورد کتاب موقعی که نقدش می‌کنید، داشته باشید.

یک بازی دیگر هم می‌تواند این باشد؛ تایم بگیرید که متوسط زمان مطالعه‌تان چقدر است؟ مثلاً یک صفحه را در چند دقیقه تمام می‌کنید؟ این بازی را می‌توانید درمورد یک صفحهٔ خاص انجام دهید یا در مورد چندین صفحه و بعد میانگین بگیرید. می‌توانید میانگین خواندن با صدای بلند یا در سکوت را جداگانه بگیرید و با هم مقایسه کنید! درمورد من مطالعه در سکوت خیلی سریع‌تر بود؛ و مطالعهٔ هر صفحه از کتابی در قطع وزیری به‌طور متوسط ۱ دقیقه طول کشید.

نکتهٔ دیگری که درمورد تثبیت عادت کتاب‌خوانی مهم بوده و بهش پی بردم اینه که سعی کنید از وقت‌های مرده‌تون برای کتاب‌خوانی استفاده کنید. سعی کنید اولین کاری که در روز انجام می‌دید کتاب‌خوندن باشه. نذارید برای بعداً. و فقط هم شروع کنید به خوندن. اصلاً نگران تموم‌کردن یک فصل یا کل کتاب نباشید. فقط شروع کنید و خودش خود‌به‌خود جلو می‌ره...

گفتگو با کتاب

جلد پوشه

چرا «گفتگو با کتاب»؟

۱۶:۳۸۲۴
تیر

ما زیر عنوان «گفتگو با کتاب» قراره مجموعه افکار پراکنده و گوناگونی که درمورد کتاب‌ها دارم رو شاهد باشیم.

سعی می‌کنم پست‌ها رو کوتاه بنویسم و هر پست به موضوع خاص و جزئی‌یی در حوزهٔ کتاب بپردازه.

این مطالب می‌تونن از نقد یک کتابی که خوندم تا بیان یک موضوع کلی درمورد کتاب‌ها رو شامل بشه.

۱۳:۰۶۲۳
تیر

کتاب فال‌پذیر!

۱۳

کتاب «از اعماق» اسکار وایلد شدیداً پتانسیل فال‌گرفتن داره! هر چند وقت یک‌بار که از خوندن کامل‌اش می‌گذره، می‌تونی به صفحه‌ای یا پارگرافی پُل بزنی ــ بر حسب تصادف ــ و آن تکه را به‌عنوان حکمی کلی و قانونی اساسی برای زندگی و روابط بخونی و لذت ببری!

شبح‌روشنفکر

روشنفکری عالمی دارد...

لحظه‌نگار
خیلی کوتاه
نظرگاه
Bates Motel

«روانی» هیچکاک (۱۹۶۰) فیلمی بود که به‌شدت در فرهنگ عامهٔ آمریکایی نفوذ کرد. در ۵۰ سالی که از ساخت‌ش می‌گذره، هم فیلم درادامه‌اش ساختن، و هم فیلم تحت‌تأثیرش ساختن... بنابراین وقتی سریال «مُتلِ بِیتْز» (۲۰۱۳) رو گذاشتم ببینم، انتظارام کاملاً پایین بود... امّا چیزی که باهاش مواجه شدم شوکه‌ام کرد. هیچ‌کس نمی‌تونه با هیچکاک رقابت کنه، ولی تو این دوره‌زمونه بتونی یک همچین سریال خوش‌فرم و خوش‌قصه‌ای بسازی، اونم با اقتباس از «استاد»... و بتونی مخاطب امروزی رو با «تعلیق» آشنا نگه داری، خیلی حرفه...

بازی ورا فارمیگا در نقش «نورما» فوق‌العاده است؛ فردی هایمور (همون پسرکوچولویی که تو «چارلی و کارخانهٔ شکلات‌سازی» باهاش آشنا شدیم و الآن برای خودش جوونی شده...) هم انتخاب خوبی‌یه برای «نورمن»، هم بازیش خوبه... شخصیت‌های فرعی مثل «دیلن» و «اما» هم خیلی خوب درمیان و در طول تمام فصل‌ها، در کنار ۲ شخصیت اصلی جلو میان و شخصیت‌پردازی می‌شن... و بازی‌هاشون هم خوبه.

امّا سؤالی که برای خیلی‌ها ممکنه پیش بیاد اینه که این سریال چقدر به رمان یا فیلم «سایکو» نزدیکه؟ آیا باید انتظار یک اقتباس موبه‌مو از فیلم هیچکاک رو داشته باشیم یا نه؟ جواب اینه که، این سریال ۵ فصل داره. هر فصل‌اش از ۱۰ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای تشکیل شده. ۴ فصل اول که هیچی؛ تازه در فصل ۵مش کمی تنه به وقایع «روانی» هیچکاک زده می‌شه؛ فقط «تنه»، و خوشبختانه توی دام بازسازی موبه‌موی اثر هیچکاک نمیفته (برخلاف گاس ون سنت که این اشتباه رو مرتکب شد...)

اتفاق و این تغییراتی که در فصل ۵ میفته، تفاوت شخصیت «ماریون» سریال با فیلم هیچکاک، و شباهت‌های بعضی نماها در عین تفاوت‌های اساسی‌یی که دارن... همه و همه می‌تونست در «اجرا» یک فاجعهٔ به‌تمام‌معنا ازآب‌دربیاد... ولی اتفاق جالب اینه که تمام این شباهت‌ها و تفاوت‌ها اصلاً در اجرا بد درنیومدن... و جالب اینجاست که سریال، به شخصیت‌هایی که خودش ساخته بیشتر پای‌بنده، تا شخصیت‌هایی که ممکنه مخاطبا با «روانی» یک تصور دیگری ازشون داشته بوده باشن... چون ۴ فصل با این شخصیت‌های خاص ما جلو اومدیم... مادر اینجا خیلی با مادر «روانی» فرق داره... نورمن فرق اساسی داره (از سن‌اش بگیرید تا کل وجوه شخصیتی‌اش)... و قصه در اواخر دههٔ ۵۰ اتفاق نمیفته، بلکه مالِ امروزه... پس همهٔ اینا، اگر نمی‌انجامید به تغییرات اساسی نسبت به «سایکو» جای تعجب داشت...

ولی یک چیز دیگه هم جای تعجب می‌داشت؛ شاید بیشتر جای اعتراض. چه‌چیزی؟ اگر تمام این تغییرات، در بافت این روایت امروزی از دنیای «نورمن» و مادرش، چفت نمی‌شد... و به‌نظر رابطهٔ نورمن با مادرش لوس و غیرقابل‌باور می‌رسید... ولی این اتفاق نمیفته... و فیلمنامه و بازی‌ها و فرم تصویری کار همه و همه موفق می‌شن ما رو با این ماجرا همراه کنن و حس‌های ما رو به‌درستی به جنب و جوش دربیارن... این دستآورد بزرگی‌یه...

...
درهٔ من چه سرسبز بود!
جان فورد

یک فیلم بهشتی. جهان فیلم انگار درست در نقطهٔ وسط اسطوره و واقعیت قرار گرفته. آدم‌های فیلم رو که می‌بینیم، در سادگی ولزی‌شون، خداخدا می‌کنیم اگه مردیم تو یه همچین بهشتی سردربیاریم. مادر؛ پدر؛ پسرا؛ دختر؛ کشیش؛ اون دو تا مربی بوکس؛ کارگرا؛ همه و همه. همه‌شون از پس شدیداً خاص و منحصربه‌فردبودن‌شون تبدیل می‌شن به اسطوره. بخصوص مادر و پدر فیلم فوق‌العاده‌ان. حتی عروس خانواده هم خوبه. همه‌چی اندازه. همهٔ کارکترا به‌جا و خوب‌پرداخت‌شده. واقعاً یک شاهکار تمام‌عیاره این فیلم. و عجب عقاید درست‌حسابی و مدرنی درمورد خدا و دین در فیلم موجوده. و عجب در عین احترام به سنت، سمت‌وسوش به جلورفتن‌ـه. و عجب پدر و مادر مسئله‌حل‌کن و کارراه‌اندازی... با همهٔ شوخی‌ها و سربه‌سرگذاشتناشون... این یعنی شخصیت‌پردازی؛ این یعنی آدم‌درست‌کردن تو مدیوم سینما که واقعا نظیرشو شاید فقط تو فیلمای دیگهٔ خود فورد بشه پیدا کرد.

...