درمورد خوانندگی
نکتهی مهم برای من اینه که خواننده هر بیتی رو که میخونه زندگی کرده باشه. کم یا زیادش مهم نیست. ممکنه یه بیت رو کمتر زندگی کرده باشه یه بیت رو خیلی زیاد. ولی مهم اینه که موقعی که اون بیت رو میخونه، ذهنش بره به سمت اون میزان تجربهای که تا حدودی، به نوعی، به شکلی، از اون بیت تو زندگیاش داشته. ممکنه دو سه تا آیینه جلوی اون تجربه قرار بده تا بشه ازش اون استعاره رو درآورد. مهم نیست... ممکنه هر بیت رو یه جوری متفاوت از دیگران تجربه کرده باشه. اما مهم اینه که شعری رو برای خوندن انتخاب نکنه، که هیچ حسی و زیستی باهاش نداره... ممکنه بهترین موسیقی جهان هم باشه، ولی وقتی تو اون متن رو زندگی نکردی خودت، چه لزومی داره اون متن از دهان تو بیرون بیاد؟ تو برو سراغ یک متن دیگه... حتی کوچکتر، حتی جمعوجورتر، ولی حداقل همهشو خودت زندگی کردی و میدونی داری از چی صحبت میکنی! اینه که خیلی مهمه...