نسبیبودن اخلاق
با یک دسته از مردم وقتی درمورد وظیفهٔ اخلاقی انسانها در قبال حیوانات صحبت میکنیم با این جمله خودشون رو راحت میکنن که: «اخلاق یک چیز نسبییه» یا «حقایق اخلاقی وجود ندارن و صرفاً زاییدهٔ ذهن ما هستن».
دوستان یک خبر براتون دارم: حقایق اخلاقی خیلی هم وجود دارن. مثال بزنم؟ مثلاً این یک حقیقته: جانِ تمام موجودات هوشیار (چه انسان چه حیوان) اهمیت داره و من به هیچ عنوان حق ندارم جانِ اونها رو بگیرم جز اینکه یک دلیل خوب برایش داشته باشم. این جمله حقیقت داره درست مثل وقتی که میگم: لیوانِ روی میز من قرمز رنگه. «لیوان قرمز رنگه» یک حقیقت رو اعلام میکنه؛ برای اینکه لیوانِ روی میز من واقعاً قرمز رنگ هست. مشابهاً این ادعا که «ما باید یک دلیل خوب برای تحمیل عذاب بر یک موجود هوشیار داشته باشیم» یک حقیقت رو ابراز میکنه که بازتابدهندهٔ این شهود اخلاقی ماست که «عذابکشیدن اساساً بد است».
و البته در صورتی که کنجکاو هستین، بهتون میگم. اینکه باید «یک دلیل خوب» داشته باشیم… ما برای ۹۹٪ استفادههامون از حیوانات هیچ دلیل خوبی نداریم. متخصصین تغذیه به طرز روزافزونی بهمون دارن اینو میگن که انسان میتونه بدون خوردن گوشت و مواد حیوانی کاملاً سالم بمونه. چه بسا مصرف محصولات حیوانی اساساً داره ما رو به کشتن میده. علاوه بر اون، صنعت دامپروری بیشتر از تمام خودروهای جهان، موجب آلودگی هوا و گرمایش جهانی میشه و یک افتضاح محیط زیستی به حساب میاد. تنها دلیل خوبی که برای کشتنِ سالیانه ۵۶ میلیارد حیوان (منهای ماهیها و حیوانات آبزی که اونقدر بدبختن که حتا آمار درستی درمورد مرگشون نداریم) در تمام جهان داریم اینه که: «اونا خوشمزه هستن»! و این یک دلیل خوب نیست. پس باید دست برداریم.