شبح‌روشنفکر

روزنوشته‌های فرید ذاکری
حقوق حیوانات

گری فرانسیون و دنیای حیوانات

۰۹:۵۱۰۸
بهمن

■ گری فرانسیون کیست؟

راوی: بینندگان خوش‌قلب به برنامه‌ی «دنیای حیوانات: همزیستان ما» خوش آمدید. امروز افتخار داریم با دکتر گری فرانسیون گفتگو کنیم. او که به پیشگام تئوری «لغو» یا «بردگی‌ستیزی» در طرفداری از حقوق حیوانات معروف است، پروفسور مشهور حقوق و فلسفه، در دانشگاه حقوق راتگرز در نیوآرک، نیوجرسی، آمریکا می‌باشد. او اولین کسی بود که تئوری حقوق حیوانات را در دانشگاه حقوق آمریکا تدریس کرد و در مورد این موضوع در سراسر آمریکا، کانادا و اروپا سخنرانی نمود. او در این‌باره کتاب‌های زیادی نوشته است که از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به «باران بدون رعد: ایدئولوژی جنبش حقوق حیوانات» (۱۹۹۶)، «حیوانات، دارایی و قانون» (۱۹۹۵) و «کالبدشکافی و تشریح در کلاس: راهنمایی برای مخالفت باوجدان» (۱۹۹۲) اشاره نمود. پروفسور فرانسیون امروز به ما می‌پیوندند تا درمورد تئوری «لغو» و مزایای رژیم وگان (گیاهخواری مطلق) برای انسان، حیوانات و نقش آن در کاهش اثرات شدید گرمایش جهانی بر سیاره، برای ما توضیح دهند.

گری فرانسیون: وقتی شما تئوری «لغو» را می‌پذیرید، بدین معناست که «من بردگی حیوانات را رد می‌کنم؛ شاید نتوانم در جامعه بلافاصله از شر این موضوع خلاص شوم، امّا می‌توانم در زندگی خود از شر آن راحت شوم، زیرا این من هستم که درمورد آنچه به دهانم وارد می‌شود، آنچه می‌پوشم، و آنچه به کار می‌برم، تصمیم می‌گیرم.» از این رو با پذیرش این تئوری همه‌ی این چیزهای مضر از زندگی شما خارج می‌شود. به عبارت دیگر، وگانیسم، پذیرش قانون «لغو» در زندگی شماست.

حقوق حیوانات

نه، وگانیسم اخلاق‌گرا افراطی نیست

۲۳:۱۱۰۴
بهمن

یک نکته‌ای که همیشه اذیتم می‌کنه اینه که بعضی از مردم به ما وگان‌ها برچسب افراطی می‌زنن.

در جواب این دوستان، مطلب کوتاهی از پروفسور گری فرانسیون، استاد حقوق دانشگاه راتگرز واقع در ایالت نیوجرسی آمریکا رو به فارسی ترجمه کردم.

همکاران گرامی:

هیچ‌چیز افراطی‌یی درباره‌ی وگانیسم اخلاق‌گرا وجود نداره.

چیزی که افراطی‌یه خوردن گوشتِ درحال فساد و ترشحات بدن حیوانات‌ه.

چیزی که افراطی‌یه اینه که ما بعضی حیوانات رو عضوی از خانواده‌مون می‌دونیم درحالی‌که کاردها و چنگال‌هامون رو در اجساد بقیه‌ی حیوانات فرو می‌کنیم.

افراط‌گرایی یعنی اخلاقی‌دونستن تحمیل مرگ و رنج و عذاب بر موجودات هوشیار، صرفا چون از طعم محصولات حیوانی لذت می‌بریم یا از ظاهر لباس‌هایی که از پوست حیوانات درست می‌شن خوشمون میاد.

چیزی که افراطی‌یه اینه که ما ادعا می‌کنیم که رنج و عذاب و مرگ «غیر ضروری» نمی‌تونه اخلاقی باشه، و بعد در استثمار روزانه‌ی حیوانات شرکت می‌کنیم که کاملا غیر ضروری‌یه.

می‌خواید بدونید چی افراطی‌یه؟ تظاهر به صلح‌دوستی درحالی‌که خشونت، عذاب، شکنجه و مرگ رو بخش روزمره‌ای از زندگی‌مون کردیم.

افراط‌گرایی اینه که ما از آدم‌هایی مثل مایکل ویک (۱)، ماری بیل (۲) و سارا پالین (۳) شیطان می‌سازیم، درحالی‌که خودمون همچنان از محصولات حیوانی استفاده می‌کنیم.

افراطی اینه که ما ادعا می‌کنیم که حیوانات برامون مهم هستن و اونا رو جزوی از جامعه‌ی اخلاقی می‌دونیم، ولی با خرید گوشت و شیر «خوشحال» از این برچسب‌های دغل‌بازانه حمایت می‌کنیم.

چیزی که افراطی‌یه اینه که ما از خوردن گوشت دست برمی‌داریم امّا همچنان از محصولات لبنی استفاده می‌کنیم، درحالی که می‌دونیم هیچ تفاوت معقولی بین گوشت و لبنیات (و سایر محصولات حیوانی) وجود نداره. در تولید گوشت به همون اندازه عذاب و مرگ وجود داره که در تولید لبنیات، تخم‌مرغ و … .

می‌خواید بدونید چی افراطی‌یه؟ اینکه رژیم غذایی ما باعث بیماری‌های مختلف می‌شه و برای محیط زیست‌مون افتضاح به‌بار میاره.

چیزی که افراطی‌یه اینه که ما بچه‌هامونو تشویق می‌کنیم که حیوانات رو دوست داشته باشن و در عین حال بهشون یاد می‌دیم که می‌تونن به کسانی که دوست‌شون دارن صدمه بزنن. ما به بچه‌هامون آموزش می‌دیم که عشق‌ورزیدن هیچ تضادی با سؤاستفاده کردن نداره. این واقعا افراطی‌یه، و خیلی غم‌انگیز.

می‌خواید بدونید چی افراطی‌یه؟ این رؤیا که تا وقتی که اونا روی بشقاب و میزمون‌ان، بر تنمون آویزون‌ان و یا پاهامونو گرم نگه می‌دارن، ما خواهیم تونست به اخلاق در رابطه با حیوانات دست پیدا کنیم.

نه، وگانیسم اخلاق‌گرا افراطی نیست. ولی خیلی چیزها هستن که ما حتی بهشون توجه هم نمی‌کنیم که کاملا افراطی هستن.

اگر وگان نیستین، وگان بشین. این کار خیلی ساده است. هم برای سلامتی خودتون بهتره و هم برای کره‌ی زمین. و مهمتر از همه، از دید اخلاقی کار درست‌ه.

اگر که بخواهی، جهان وگان می‌شود!

گری ال. فرانسیون، ۲۰۱۰

(۱) مایکل ویک: فوتبالیست معروف آمریکایی که به جرم راه‌اندازی مسابقات سگ‌بازی اعتراف کرد و محاکمه شد.
(۲) ماری بیل: زنی که گربه‌ای رو به درون یک سطل زباله پرت کرده بود و آن حیوان ۱۵ ساعت در آن سطل زباله باقی موند.
(۳) سارا پالین: سیاستمدار آمریکایی که در برنامه‌ی زنده تلویزیونی یک گوزن کانادایی رو شکار کرد و کشت.

©2010 Gary L. Francione
No, Ethical Veganism is Not Extreme




شبح‌روشنفکر

روشنفکری عالمی دارد...

لحظه‌نگار
خیلی کوتاه
نظرگاه
Bates Motel

«روانی» هیچکاک (۱۹۶۰) فیلمی بود که به‌شدت در فرهنگ عامهٔ آمریکایی نفوذ کرد. در ۵۰ سالی که از ساخت‌ش می‌گذره، هم فیلم درادامه‌اش ساختن، و هم فیلم تحت‌تأثیرش ساختن... بنابراین وقتی سریال «مُتلِ بِیتْز» (۲۰۱۳) رو گذاشتم ببینم، انتظارام کاملاً پایین بود... امّا چیزی که باهاش مواجه شدم شوکه‌ام کرد. هیچ‌کس نمی‌تونه با هیچکاک رقابت کنه، ولی تو این دوره‌زمونه بتونی یک همچین سریال خوش‌فرم و خوش‌قصه‌ای بسازی، اونم با اقتباس از «استاد»... و بتونی مخاطب امروزی رو با «تعلیق» آشنا نگه داری، خیلی حرفه...

بازی ورا فارمیگا در نقش «نورما» فوق‌العاده است؛ فردی هایمور (همون پسرکوچولویی که تو «چارلی و کارخانهٔ شکلات‌سازی» باهاش آشنا شدیم و الآن برای خودش جوونی شده...) هم انتخاب خوبی‌یه برای «نورمن»، هم بازیش خوبه... شخصیت‌های فرعی مثل «دیلن» و «اما» هم خیلی خوب درمیان و در طول تمام فصل‌ها، در کنار ۲ شخصیت اصلی جلو میان و شخصیت‌پردازی می‌شن... و بازی‌هاشون هم خوبه.

امّا سؤالی که برای خیلی‌ها ممکنه پیش بیاد اینه که این سریال چقدر به رمان یا فیلم «سایکو» نزدیکه؟ آیا باید انتظار یک اقتباس موبه‌مو از فیلم هیچکاک رو داشته باشیم یا نه؟ جواب اینه که، این سریال ۵ فصل داره. هر فصل‌اش از ۱۰ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای تشکیل شده. ۴ فصل اول که هیچی؛ تازه در فصل ۵مش کمی تنه به وقایع «روانی» هیچکاک زده می‌شه؛ فقط «تنه»، و خوشبختانه توی دام بازسازی موبه‌موی اثر هیچکاک نمیفته (برخلاف گاس ون سنت که این اشتباه رو مرتکب شد...)

اتفاق و این تغییراتی که در فصل ۵ میفته، تفاوت شخصیت «ماریون» سریال با فیلم هیچکاک، و شباهت‌های بعضی نماها در عین تفاوت‌های اساسی‌یی که دارن... همه و همه می‌تونست در «اجرا» یک فاجعهٔ به‌تمام‌معنا ازآب‌دربیاد... ولی اتفاق جالب اینه که تمام این شباهت‌ها و تفاوت‌ها اصلاً در اجرا بد درنیومدن... و جالب اینجاست که سریال، به شخصیت‌هایی که خودش ساخته بیشتر پای‌بنده، تا شخصیت‌هایی که ممکنه مخاطبا با «روانی» یک تصور دیگری ازشون داشته بوده باشن... چون ۴ فصل با این شخصیت‌های خاص ما جلو اومدیم... مادر اینجا خیلی با مادر «روانی» فرق داره... نورمن فرق اساسی داره (از سن‌اش بگیرید تا کل وجوه شخصیتی‌اش)... و قصه در اواخر دههٔ ۵۰ اتفاق نمیفته، بلکه مالِ امروزه... پس همهٔ اینا، اگر نمی‌انجامید به تغییرات اساسی نسبت به «سایکو» جای تعجب داشت...

ولی یک چیز دیگه هم جای تعجب می‌داشت؛ شاید بیشتر جای اعتراض. چه‌چیزی؟ اگر تمام این تغییرات، در بافت این روایت امروزی از دنیای «نورمن» و مادرش، چفت نمی‌شد... و به‌نظر رابطهٔ نورمن با مادرش لوس و غیرقابل‌باور می‌رسید... ولی این اتفاق نمیفته... و فیلمنامه و بازی‌ها و فرم تصویری کار همه و همه موفق می‌شن ما رو با این ماجرا همراه کنن و حس‌های ما رو به‌درستی به جنب و جوش دربیارن... این دستآورد بزرگی‌یه...

...
درهٔ من چه سرسبز بود!
جان فورد

یک فیلم بهشتی. جهان فیلم انگار درست در نقطهٔ وسط اسطوره و واقعیت قرار گرفته. آدم‌های فیلم رو که می‌بینیم، در سادگی ولزی‌شون، خداخدا می‌کنیم اگه مردیم تو یه همچین بهشتی سردربیاریم. مادر؛ پدر؛ پسرا؛ دختر؛ کشیش؛ اون دو تا مربی بوکس؛ کارگرا؛ همه و همه. همه‌شون از پس شدیداً خاص و منحصربه‌فردبودن‌شون تبدیل می‌شن به اسطوره. بخصوص مادر و پدر فیلم فوق‌العاده‌ان. حتی عروس خانواده هم خوبه. همه‌چی اندازه. همهٔ کارکترا به‌جا و خوب‌پرداخت‌شده. واقعاً یک شاهکار تمام‌عیاره این فیلم. و عجب عقاید درست‌حسابی و مدرنی درمورد خدا و دین در فیلم موجوده. و عجب در عین احترام به سنت، سمت‌وسوش به جلورفتن‌ـه. و عجب پدر و مادر مسئله‌حل‌کن و کارراه‌اندازی... با همهٔ شوخی‌ها و سربه‌سرگذاشتناشون... این یعنی شخصیت‌پردازی؛ این یعنی آدم‌درست‌کردن تو مدیوم سینما که واقعا نظیرشو شاید فقط تو فیلمای دیگهٔ خود فورد بشه پیدا کرد.

...