شبح‌روشنفکر

روزنوشته‌های فرید ذاکری

۴۶ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

خلاصه‌کتاب

خلاصه‌ای از فصل چهارم کتاب «هنر کتاب‌خواندن»

نقد مطالعه

۱۱:۳۰۰۵
تیر

هر خوانندهٔ هوشمندی کتاب را با فکر انتقادی می‌خواند. بعضی، از این کار هیچ‌گونه منظور خاصی ندارند؛ بعضی دیگر، به‌اقتضای حرفهٔ خویش چنین می‌کنند.

کتاب، موجودی زنده است که افکار و احساسات مختلف را بیان می‌کند. وقتی ما کتابی را می‌خوانیم باید خود را برای پذیرایی از کتاب و گفتگو با آن آماده کنیم.

خلاصه‌کتاب

خلاصه‌ای از فصل سوم کتاب «هنر کتاب‌خواندن»

یک هنر یا تقریباً یک علم

۱۹:۲۷۰۴
تیر
آیا باید از موانع جُست؟

انسان همچنان که نفس می‌کشد، می‌خواند. هنگامی‌که دنیای عظیم خوانندگان را مشاهده می‌کنیم، چنین به‌نظرمان می‌رسد که خواندن یک احتیاج جسمی‌ست.

صبح است؛ موقع صرف چای است؛ تمام اهل خانه را می‌بینیم که به خواندن مشغول‌اند. در قطار و اتوبوس با چنین منظره‌ای روبه‌رو می‌شویم. ظهر کتاب جای روزنامه را می‌گیرد. این کتاب‌ها حُسن‌ها و عیب‌های هر یک از ماها را برای ما کشف می‌کنند.

خلاصه‌کتاب

خلاصه‌ای از فصل دوم کتاب «هنر کتاب‌خواندن»

خواندنی‌های کودکان

۱۳:۳۳۰۴
تیر
ترغیب‌کردن و منع‌کردن

بنا بر آنچه گفته شد کتاب‌خواندن کاری طبیعی‌ست. اگر می‌بینیم که طفل کتاب‌به‌دست به‌دنیا نمی‌آید، این نکته چیزی از درستی مطلب نمی‌کاهد؛ چه او بلافاصله در دنیایی از حروف و اشارات غوطه‌ور می‌شود.

البته او بلافاصله از این اشارات سردرنمی‌آورد، امّا رمز آن‌ها را خیلی سریع‌تر از آن کشف می‌کند که پدران و مادران تصور می‌کنند.

خلاصه‌کتاب

خلاصه‌ای از فصل اول کتاب «هنر کتاب‌خواندن»

نگاهی به اطراف

۲۱:۴۱۰۳
تیر

مطالعه، قبل از هر چیز ما را از تنهایی درونی خارج می‌کند و رابطه‌ای بین ما و دیگران برقرار می‌سازد.

هنگامی که به کتابخانهٔ خود می‌نگرم، پس از دقیقه‌ای تأمل، منظره‌ای شگفت‌آور در برابر چشمانم گشوده می‌شود و غلغلهٔ حیات در تمام کتاب‌ها حلول می‌کند؛ حکیم و دانشمند، منتقد و متفکر، یکی‌یکی به میدان می‌آیند و حاصل افکار و مطالعات خود را به من عرضه می‌دارند.

چند ساعت را در مصاحبت همدیگر می‌گذرانیم؛ گاهی هم به جدال برمی‌خیزیم؛ امّا حاصل این کشمکش خاموش ما را به اسراری تازه واقف می‌سازد.

خلاصه‌کتاب

خلاصه‌ای از مقدمهٔ کتاب «هنر کتاب‌خواندن»

هنر مطالعه

۲۱:۲۱۰۳
تیر

همهٔ مردم چیزی می‌خوانند.

آیا این رحمت است یا زحمت؟

امروز دریای کتب، توده‌های بزرگ انسانی را با ذوق‌ها و تمایلات مختلف و بی‌شمارشان در خود فرو می‌برد.

مطالعه در برابر احتیاج روزافزون مردم به تأثر، تفکر، شناختن، ازخودفارغ‌شدن و شاید مهرورزیدن که واقعیت‌های روزمره اسباب آن را فراهم نمی‌کنند، قرار گرفته است، که هیچ‌گاه سیراب نمی‌شود.

۰۴:۵۷۰۱
تیر

در آفتاب، سایهٔ شاه و گدا یکی‌ست...

صائب تبریزی

موج شراب و موجهٔ آب بقا یکی‌ست هر چند پرده‌هاست مخالف، نوا یکی‌ست
هر موج ازین محیط «انا البحر» می‌زند گر صد هزار دست برآید، دعا یکی‌ست
خواهی به کعبه رو کن و خواهی به سومنات از اختلاف راه چه غم، رهنما یکی‌ست
این «ما» و «من» نتیجهٔ بیگانگی بود صد دل به یکدگر چو شود آشنا، یکی‌ست
در کام هر که محو شود در رضای دوست با نی‌شکر، حلاوت تیر قضا یکی‌ست
در چشم پاک‌بین نبود رسم امتیاز در آفتاب، سایهٔ شاه و گدا یکی‌ست
پروای سرد و گرم خزان و بهار نیست آن را که همچو سرو و صنوبر قبا یکی‌ست
بی ساقی و شراب، غم از دل نمی‌رود این درد را طبیب یکی و دوا یکی‌ست
هر چند نقش ما یک و از دیگران شش است نومید نیستیم ز بردن، خدا یکی‌ست
دانند عاقلان که ظفر در رکاب کیست هر چند دانه بی‌عدد و آسیا یکی‌ست
از حرف خود به تیغ نگردیم چون قلم هر چند دل دو نیم بود، حرف ما یکی‌ست
صائب شکایت از ستم یار چون کند؟ هر جا که عشق هست، جفا و وفا یکی‌ست

[لینک]




شبح‌روشنفکر

روشنفکری عالمی دارد...

لحظه‌نگار
خیلی کوتاه
نظرگاه
Bates Motel

«روانی» هیچکاک (۱۹۶۰) فیلمی بود که به‌شدت در فرهنگ عامهٔ آمریکایی نفوذ کرد. در ۵۰ سالی که از ساخت‌ش می‌گذره، هم فیلم درادامه‌اش ساختن، و هم فیلم تحت‌تأثیرش ساختن... بنابراین وقتی سریال «مُتلِ بِیتْز» (۲۰۱۳) رو گذاشتم ببینم، انتظارام کاملاً پایین بود... امّا چیزی که باهاش مواجه شدم شوکه‌ام کرد. هیچ‌کس نمی‌تونه با هیچکاک رقابت کنه، ولی تو این دوره‌زمونه بتونی یک همچین سریال خوش‌فرم و خوش‌قصه‌ای بسازی، اونم با اقتباس از «استاد»... و بتونی مخاطب امروزی رو با «تعلیق» آشنا نگه داری، خیلی حرفه...

بازی ورا فارمیگا در نقش «نورما» فوق‌العاده است؛ فردی هایمور (همون پسرکوچولویی که تو «چارلی و کارخانهٔ شکلات‌سازی» باهاش آشنا شدیم و الآن برای خودش جوونی شده...) هم انتخاب خوبی‌یه برای «نورمن»، هم بازیش خوبه... شخصیت‌های فرعی مثل «دیلن» و «اما» هم خیلی خوب درمیان و در طول تمام فصل‌ها، در کنار ۲ شخصیت اصلی جلو میان و شخصیت‌پردازی می‌شن... و بازی‌هاشون هم خوبه.

امّا سؤالی که برای خیلی‌ها ممکنه پیش بیاد اینه که این سریال چقدر به رمان یا فیلم «سایکو» نزدیکه؟ آیا باید انتظار یک اقتباس موبه‌مو از فیلم هیچکاک رو داشته باشیم یا نه؟ جواب اینه که، این سریال ۵ فصل داره. هر فصل‌اش از ۱۰ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای تشکیل شده. ۴ فصل اول که هیچی؛ تازه در فصل ۵مش کمی تنه به وقایع «روانی» هیچکاک زده می‌شه؛ فقط «تنه»، و خوشبختانه توی دام بازسازی موبه‌موی اثر هیچکاک نمیفته (برخلاف گاس ون سنت که این اشتباه رو مرتکب شد...)

اتفاق و این تغییراتی که در فصل ۵ میفته، تفاوت شخصیت «ماریون» سریال با فیلم هیچکاک، و شباهت‌های بعضی نماها در عین تفاوت‌های اساسی‌یی که دارن... همه و همه می‌تونست در «اجرا» یک فاجعهٔ به‌تمام‌معنا ازآب‌دربیاد... ولی اتفاق جالب اینه که تمام این شباهت‌ها و تفاوت‌ها اصلاً در اجرا بد درنیومدن... و جالب اینجاست که سریال، به شخصیت‌هایی که خودش ساخته بیشتر پای‌بنده، تا شخصیت‌هایی که ممکنه مخاطبا با «روانی» یک تصور دیگری ازشون داشته بوده باشن... چون ۴ فصل با این شخصیت‌های خاص ما جلو اومدیم... مادر اینجا خیلی با مادر «روانی» فرق داره... نورمن فرق اساسی داره (از سن‌اش بگیرید تا کل وجوه شخصیتی‌اش)... و قصه در اواخر دههٔ ۵۰ اتفاق نمیفته، بلکه مالِ امروزه... پس همهٔ اینا، اگر نمی‌انجامید به تغییرات اساسی نسبت به «سایکو» جای تعجب داشت...

ولی یک چیز دیگه هم جای تعجب می‌داشت؛ شاید بیشتر جای اعتراض. چه‌چیزی؟ اگر تمام این تغییرات، در بافت این روایت امروزی از دنیای «نورمن» و مادرش، چفت نمی‌شد... و به‌نظر رابطهٔ نورمن با مادرش لوس و غیرقابل‌باور می‌رسید... ولی این اتفاق نمیفته... و فیلمنامه و بازی‌ها و فرم تصویری کار همه و همه موفق می‌شن ما رو با این ماجرا همراه کنن و حس‌های ما رو به‌درستی به جنب و جوش دربیارن... این دستآورد بزرگی‌یه...

...
درهٔ من چه سرسبز بود!
جان فورد

یک فیلم بهشتی. جهان فیلم انگار درست در نقطهٔ وسط اسطوره و واقعیت قرار گرفته. آدم‌های فیلم رو که می‌بینیم، در سادگی ولزی‌شون، خداخدا می‌کنیم اگه مردیم تو یه همچین بهشتی سردربیاریم. مادر؛ پدر؛ پسرا؛ دختر؛ کشیش؛ اون دو تا مربی بوکس؛ کارگرا؛ همه و همه. همه‌شون از پس شدیداً خاص و منحصربه‌فردبودن‌شون تبدیل می‌شن به اسطوره. بخصوص مادر و پدر فیلم فوق‌العاده‌ان. حتی عروس خانواده هم خوبه. همه‌چی اندازه. همهٔ کارکترا به‌جا و خوب‌پرداخت‌شده. واقعاً یک شاهکار تمام‌عیاره این فیلم. و عجب عقاید درست‌حسابی و مدرنی درمورد خدا و دین در فیلم موجوده. و عجب در عین احترام به سنت، سمت‌وسوش به جلورفتن‌ـه. و عجب پدر و مادر مسئله‌حل‌کن و کارراه‌اندازی... با همهٔ شوخی‌ها و سربه‌سرگذاشتناشون... این یعنی شخصیت‌پردازی؛ این یعنی آدم‌درست‌کردن تو مدیوم سینما که واقعا نظیرشو شاید فقط تو فیلمای دیگهٔ خود فورد بشه پیدا کرد.

...