
مهارت مشقکردن
۱۸
در ادامهٔ بحث «هنر شاگردیکردن»...
یکی از استعدادها یا مهارتهای نهفته در شاگردیکردن، بحث «مشقکردن»ـه.
تعریف
مشقکردن یعنی هر گونه توشهبرداری یا فعالیت خارج از تایم کلاس که قراره خود یا نتیجهاش در کلاس یا خارج از کلاس به معلم ارائه بشه... و خلاصه بهنوعی در روند آموزش و یادگیری، تأثیرگذاره و اونو غنیتر میکنه...
اصل مطلب
بهنظرم مهارت مشقکردن و تمرین و تکرارهای بعد از کلاس درس، از صرف حضور یا بهرهبردن از یک درس مهمتره. مثلاً خود من الآن مدتهاست که در سایت متمم که یک فضای آموزشی آنلاینه عضو هستم؛ کاربر ویژه هم هستم، یعنی ماهانه پول پرداخت میکنم تا از مطالب اختصاصی و پرارزش این فضا استفاده کنم. ولی چند وقت اخیر، حتی در مطالعهٔ درسها هم ضعیفتر شدم؛ و به نظر خودم یکی از دلایلاش همینه که وقتی هم که درسها رو میخوندم، ازشون نوتبرداری نمیکردم یا در تمرینهاش مشارکت نمیکردم. چهبسا اگر این کارها رو انجام میدادم، هم مطالب درس خیلی بهتر برام هضم میشد و الآن بیشتر در زندگیام جاری بود، و هم اینکه فیدبک مثبتی که از انجام تمرینها و مشارکت میگرفتم، بهم انگیزهٔ بیشتری میداد که به مطالعهٔ درسهای جدید بپردازم.
بیحوصلگی و تنبلی
من یک آدم دراماتیکم؛ انگار اصلاً خوشم میاد زندگی رو برای خودم سختتر کنم... بیخودی بازی درمیارم تا زندگی برای خودم دراماتیکتر بشه. وگرنه چه دلیلی داره کسی که این همه کتاب و مطلب درمورد اصول مدیریت زمان و مبارزه با عقبانداختن کارها خونده و میخونه، همچنان توی تبدیل به عادتکردن یک کار ساده مثل انجام تمرین و مشقکردن درسها بمونه؟ درحالیکه انجام تمرین راحتترین کار عالمه؛ فقط کافیه شروع کنی و چهار خط چرتوپرت هر چی به ذهنت میرسه بنویسی!
بههر حال، دوست داشتم این مطلب رو بنویسم تا کمی به خودم الآرم داده باشم که بیشتر تمرین کنم و در همهٔ بخشهای زندگیام این مشقکردن رو نهادینه کنم؛ نه فقط بخشهایی که آسونتره...
علاقه به درس
شاید نکتهٔ کلیدی در علاقهٔ واقعی ما به اون درسی که قراره درموردش تمرین انجام بدیم هم باشه. باید اون درسه واقعاً برامون دغدغه باشه و بفهمیم چرا اهمیت داره که بخونیمش. متأسفانه در فضای آموزش و پرورش و آموزش عالی کشور ما، حتی در انتخاب رشتهای که کاملاً موردعلاقه و مماس با نیازها و استعدادهامون باشه هم مشکل داریم... و این وسط حتی اگه در نزدیکترین رشته به علایقمون هم مشغول تحصیل باشیم، باز کلی درسها در برنامهٔ آموزشیمون گنجونده شده که یادگیریش هیچ لزوم و نتیجهای نداره و تقریباً هیچکس نه دانشجو و نه معلمها نمیدونن که ربط و اهمیت یادگیری چنین درسی برای شخص در چی میتونه باشه؟
نوبت شما
نظر شما درمورد فرآیند مشقکردن چیه؟ چه تداعیهایی از خوندن این مطلب براتون ایجاد شده که میتونید به اشتراک بذارید؟
آیا مشقکردن یک کار مهم و اساسییه؟ یا صرف خوندن تئوریها و گوشکردن به درسهای معلم کفایت میکنه؟ آیا شما باهوشتر از اون هستید که برای یادگیری نیاز به تمرین داشته باشید و با همان یک بار گوشکردن در کلاس و یکبار مطالعهٔ کتاب به هر بحثی مسلط میشید؟
اگه شما اهل مشقکردن هستید، در تجربهٔ شخصی شما چه خردهمهارتهایی در این مهارت کلی وجود داره؟ چه توصیههایی برای بهترشدن فرآیند مشقانجامدادن دارید؟