شبح‌روشنفکر

روزنوشته‌های فرید ذاکری

حقوق زنان؟ پس حقوق مردان چی؟

۷

من قبلاً به عنوان یک مرد (پسر) خودم رو طرفدار حقوق زنان (دختران) می‌دونستم و حتی افتخار می‌کردم به این‌که، با این‌که اونا هم‌جنس خودم نیستن، من طرفدارشونم و وقتی از طرف هم‌جنس‌های خودم مورد ظلم یا بدی قرار می‌گیرن، از حقوق‌شون دفاع می‌کنم.

خب البته باور اشتباهی نبود، و بایدم دفاع کرد و هنوزم از این قضیه پامو عقب نکشیدم. ولی تصمیم گرفتم که دیگه به اون محکمی هم «فمینیسم‌»بازی درنیارم!

(بگذریم که تعریف اصلی فمینیسم، برابری و رعایت عدالت در حق چه زن، چه مرده؛ نه اون مدل «تهمینه میلانی» فمینیسم که معتقده همهٔ زن‌ها فرشته‌اند و پاک و معصوم؛ و همهٔ مردها زالوصفت‌اند و خائن؛ و اگر در حال سؤاستفادهٔ جنسی یا ابزاری از زن‌ها نباشند، حداقل در فکر و برنامه‌ریزی براش هستن!)

تا همین اواخر با این عقاید کاملاً موافق بودم و خودم رو یک مرد فمینیست می‌دونستم؛ چون می‌دونید که برای فمینیست‌بودن، لزومی نداره شما حتماً خودتون زن باشید؛ چراکه برای درک و همدلی با دردهای دیگران، لزومی نداره حتماً خودتون عین همون دردا رو تجربه کرده باشید. تفاوت اساسی همدلی با همدردی هم در همین نکته است.

الآن امّا بعد از یک‌سری تجربیات به این نتیجه رسیدم که زن‌ها اتفاقاً روزگار خیلی خوبی درمقایسه با ما مردها دارن. چه در جهان و چه حتی در جامعهٔ ما. و این مردها هستن که بیشتر حقوق‌شون نادیده می‌شه، تا زن‌ها. در این مطلب سعی می‌کنم چند دلیل برای این ادعا بیارم.

اجازهٔ ضعیف‌بودن

زن‌ها هر چقدر هم که وضعیت بدی پیدا کنن، حداقل همیشه اجازهٔ ضعیف‌بودن دارن. ما مردها اگه هزار تا بلا هم سرمون بیاد، حق نداریم اعتراض کنیم. نه اینکه حق نداریم، جلوهٔ خوبی نداره اگه اعتراض کنیم؛ احساساتی بشیم؛ ضعف‌مونو بیان کنیم. زن‌ها اگه حال‌شون بد بشه، خیلی راحت می‌تونن این حال‌بدی رو در حضور دیگران نمایش بدن، حتی گریه کنن... هیچ‌کس مسخره‌شون نمی‌کنه، بلکه کلی توجه هم دریافت می‌کنن. امّا اگه یک مرد حال‌اش بد بشه، هزار تا بازدارنده فقط در وجود خودش داره در بروز احساسات‌اش؛ مبادا فکر کنن ضعیف‌ام؛ مبادا بگن مرد نیستم؛ مبادا به مردونگی‌ام خدشه وارد بشه؛ مبادا... مبادا... مبادا...

محدودیت نقش‌ها

نقش‌هایی که آقایان جامعه می‌تونن بازی کنن، خیلی محدودتره. منظورم از نقش چیه؟ رول‌های اجتماعی‌یی که در شرایط مختلف ما به خودمون می‌گیریم. وقتی با یک آدم گریان روبه‌رو می‌شیم، صدامونو نازک می‌کنیم و سعی می‌کنیم بهش تسکین بدیم؛ وقتی با یک کودک روبه‌رو می‌شیم باهاش به نرمی صحبت می‌کنیم و... تمام این نقش‌های مختلف رو زنان به سادگی می‌تونن به‌خودشون بگیرن و تغییر نقش بدن. ولی یک مرد حتی اگه اراده‌شو داشته باشه و با بازی‌کردن بعضی از این نقش‌ها اوکی هم باشه، بعد از چند بار انجام‌دادن ممکنه نگاه‌های خوبی از طرف هم‌جنس‌هاش دریافت نکنه؛ چون اونا هم قبلاً به دلیل باورهایی که از مردانگی بهشون به‌ارث رسیده چنین رفتارهایی رو مناسب نمی‌دونن. و در نتیجه دست از ادامهٔ این کار برمی‌داره و برمی‌گرده به همون نقش‌هایی که بازی‌کردن‌شون امنیت بیشتری دارن... و این یعنی یک سرکوب دیگه...

مرد که گریه نمی‌کنه...

جملهٔ «مرد که گریه نمی‌کنه» در فرهنگ‌های مختلف به اشکال مختلف وجود داره؛ فقط مربوط به فرهنگ ما نیست. این انتظار از طرف عُرف جامعه‌ها وجود داره که مرد به عنوان نان‌آور خونه و کسی که قراره تکیه‌گاه همسر و بچه‌هاش باشه، قوی باشه و استوار؛ و اگه ضعف نشون بده، درواقع امنیت خانواده رو زیر سؤال می‌بره... پس این عذاب‌وجدان خیلی کاری‌تر از اونه که بشه توصیف‌ش کرد.

حتی من که نسبت به این‌جور افکار گارد دارم هم باز به شکل عمیقی در خودم این باور رو درونی می‌بینم. نمی‌تونم گریه کنم، نمی‌تونم خیلی احساسات‌ام رو بروز بدم... این اصلاً ویژگی خوبی نیست. برای اینکه هر چقدر هم ویژگی‌های جنسیتی مرد و زن با هم متفاوت باشن، گریه‌کردن نمی‌تونه صرفاً یک واکنش زنانه باشه و هیچ کاربرد و جایگاهی برای مردها نداشته باشه... و فقط ذخیره بشه برای مرگ یک عزیز یا یک حادثهٔ خیلی وحشت‌ناک. حتماً در اشل‌های کوچک‌تر هم برای مردها باید مورداستفاده قرار بگیره؛ پس اگه قرار نمی‌گیره به یک دلیل بیولوژیک و جنسیتی نیست؛ ریشه در باورها و عرف‌ها داره...

تعامل و یادگیری

من از بچگی در جمع زن‌ها زیاد بودم؛ می‌دونم که زن‌ها در جمع‌های خودشون به‌شدت اهل تعامل و صحبت‌کردن درمورد اتفاقات و تجربیات‌شون هستن. و همین صحبت‌کردن‌ها باعث می‌شه خیلی از اشتباهات‌شون در روابط رو با کمک جمع حل‌وفصل کنن؛ یا حداقل یک‌جور همدلی دریافت کنن که آروم بشن...

ولی مردها وقتی به هم می‌رسن، درمورد احساسات و روابط‌شون خیلی صحبت عمیقی نمی‌کنن! اصلاً انگار بلد نیستیم از این صحبتا بکنیم؛ یا واهمه داریم وارد چنین وادی‌هایی با طرف مقابل بشیم؛ این باعث می‌شه تمام وقت رو به صحبت درمورد سیاست، فوتبال، اقتصاد، جامعه و ... بگذرونیم؛ ولی هیچ حرفی از عواطف‌مون نزنیم. پس یکی از فرصت‌های بزرگ برای مشورت و یادگیری و جلورفتن در زندگی رو از دست می‌دیم؛ حداقل بخش همدلی قضیه رو. این ترس از فیدبک گرفتن یا اجتناب ازش، خیلی برامون بد تموم می‌شه. و باز دوباره درس نمی‌گیریم و به همون روند ادامه می‌دیم.

نرمال‌شده

نمی‌خوام بگم این موضوع تقصیر زن‌هاست؛ قطعاً ایراد از خود ماست که این کارها رو انجام نمی‌دیم. ولی می‌خوام بگم بخش زیادی‌اش، به دلیل عادی‌سازی‌اش در جامعه و بازنمایی‌اش در رسانه و فیلم و هنر و ... نرمال تلقی شده و مردها تصور نمی‌کنن مشکلی وجود داره که درصدد تغییرش بربیان. هیچ‌چیزی از این حالت بدتر نیست.

نوبت شما

خیلی دوست دارم نظر آقایون رو در‌این‌باره بدونم؛ به نظر شما حقوق مردان بیشتر نادیده گرفته می‌شه یا حقوق زنان؟
آیا شما طرفدار حقوق زنان هستید؟
آیا فکر می‌کنید این زن‌ها هستند که بیشتر مورد ظلم قرار می‌گیرند؟

و البته خانم‌ها ممکنه با نظرات مطرح‌شده در این مطلب موافق نباشن؛ یا این مشکلات رو در مقایسه با مشکلات خودشون کم‌اهمیت‌تر بدونن. خوشحال می‌شم نظر شما رو هم بدونم.
آیا باورهای عمومی درمورد ظالم‌بودن مردها درسته؟
یا خود این باورها باعث می‌شه مردها در دام یک سری رفتارهای از‌پیش‌تعریف‌شده بیفتن و خطا برن؟

پیشنهاد سرآشپز!
۹۶/۰۴/۱۷

نظرات  (۵)

۱۸ تیر ۹۶ حنا خانوم
سلام
اینکه میگیم باید از حقوق زنان دفاع بشه معنیش این نیست که همه چی برای مرد ها در بهترین حالت قرار داره یا اینکه مرد ها همه خبیث و خائنن.
من خودم همیشه با این قضیه "مرد که گریه نمیکنه" مشکل داشتم اما به نظر من موانعی که به خصوص در این کشور برای زن ها وجود داره واقعا خیلی مهمتر از اینه که به آدم بگن گریه نکن.
زن ها در ایران نمی تونن رئیس جمهور شن... این خیلی مسئله مهمی نیست؟ یا اینکه افسر راهنمایی رانندگی خیلی اوقات بدون اینکه زن ها شروع به رانندگی کنن ردشون می کن چون اعتقاد داره زن ها باید دو بار امتحان بدن. اینکه سر کلاس های دانشگاه پسر ها حالت تدافعی میگیرن وقتی یه دختری نظر خودش رو ابراز میکنه. اینکه به ما میگن خودتونو بپوشونید اما به مرد ها یاد نمیدن جلوی غرایز خودشونو بگیرن. اینکه وقتی به یه زن تجاوز میشه تو دادگاه ازش می پرسن: تو چی پوشیده بودی؟!!! نمیفهمن هر کی هر چی هم بپوشه تجاوز رو نخواسته
اینکه به خودشون اجازه میدن تو پوشش دختر ها که یه مسئله کاملا شخصیه دخالت کنن. اینکه مجبوریم تو هوای گرم تابستون لباسای بلند و چند لایه بپوشیم و یه شال گرمو توی آفتاب بپیچیم دور گردنمون.
من می فهمم که چقدر اجازه ضعیف بودن و نقش های مختلفو اینا اهمیت داره. واقعا درک می کنم که سخته ولی آیا واقعا اندازه این هایی که من گفتم سخته؟
از این سخت تره که مرد ها تو خیابون به هم فحش میدن و همدیگه رو میزنن ولی به ما موقع رانندگی هزار جور حرف ناجور میزنن... وقتی میخوان توهین کنن از جنسیت ما سواستفاده می کنن تا ما مجبور به سکوت بشیم چون اگر سکوت نکنیم بهمون برچسب عفیف نبودن میزنن.
هرچه قدر استعداد خوانندگی و ورزشی داشته باشی اینجا سرکوب میشی.
حالا به نظرتون اینا با هم قابل مقایسه ن؟ 
اینکه همه بدبختی های این ور و اونور کردن بچه با مادرشه اما مدرسه پرونده رو فقط به پدر تحویل میده.

پ.ن
منم ادبیات میخونم :)
سلام
آخه می‌دونی مشکل کجاست حنا جان؟
من تمام این مشکلات شما خانم‌ها رو می‌دونم... واقعاً هم سخت و دشواره.
ولی حداقلش اینه که وقتی این مشکلات رو به کسی می‌گید، هیچ‌کس باهاتون بحث نمی‌کنه که حق‌تون زیر پا گذاشته شده. کلی هم دلسوزی دریافت می‌کنین. هر جا هم رفتین، همین بدبختی‌ها بزرگ‌تون می‌کنه و بهتون احترام دوچندان می‌ذارن.

حالا ما مردها چی؟
تمام این مشکلاتی که شما دارین، از صدقه‌سر ما دیده می‌شه... اگه یک مرد بدی کنه، همهٔ مردا رو با همون چوب می‌زنن...
اگه مردی یه ذره مهربون‌تر با زن‌ها برخورد کنه، یا خود زن‌ها فکر می‌کنن ساده است و ازش سؤاستفاده می‌کنن؛ یا مردای دیگه بهش هزار تا برچسب می‌زنن و تحقیرش می‌کنن...
این بخش قضیه رو هم شما باید ببینید. اون‌وقت شاید ریشهٔ خیلی از مشکلات زن‌ها هم مشخص بشه.
شاید اگه با این بخش قضیه همدلی کنید، بفهمید که ما مردا هم چه شرایط سختی داریم، حالا از یه مدل دیگه؛ مدلی که کمتر دیده می‌شه؛ مدلی که همدلی باهاش سخت‌تره؛ مدلی که اگه به هر کسی بگه، خیلی سریع بهت حق نمی‌ده... و باز همهٔ انتظارا رو از تو داره...

پ.ن
خوشبختم! :)
۱۸ تیر ۹۶ حنا خانوم
در ضمن زن ها اگر بخوان از کشور خارج شن باید از شوهرشون اجازه کتبی داشته باشن. 
تازه به دختر مجرد هتل، اتاق نمیده!
مسخره نیست؟!
چرا...
مسخره است...
باید برای تغییرش جنگید...
۱۸ تیر ۹۶ حنا خانوم
مرسی موسیو برای فمنیست بودنتون. در این راه شک نکنید. کار درست رو شما دارید انجام می دید.
:)
ممنون! نه شک نکردم. می‌دونم که فمینیسم اصیل، به همون اندازه که برای حقوق زنان می‌جنگه، نمی‌خواد از حقوق مردان صرف‌نظر بشه...
:)
۱۸ تیر ۹۶ حنا خانوم
ولی حداقلش اینه که وقتی این مشکلات رو به کسی می‌گید، هیچ‌کس باهاتون بحث نمی‌کنه که حق‌تون زیر پا گذاشته شده. کلی هم دلسوزی دریافت می‌کنین. 

اینکه کسی با ما بحث نکنه، حق ما رو بهمون بر نمیگردونه آخه

هر جا هم رفتین، همین بدبختی‌ها بزرگ‌تون می‌کنه و بهتون احترام دوچندان می‌ذارن.
اخه احترام خشک و خالی به چه درد من میخوره. با احترام اجازه رئیس جمهور شدن میدن؟ با احترام میتونی روسریت رو برداری؟ نه آقا! اینا همش برای سر خانوم ها رو شیره مالیدنه

تمام این مشکلاتی که شما دارین، از صدقه‌سر ما دیده می‌شه... اگه یک مرد بدی کنه، همهٔ مردا رو با همون چوب می‌زنن... 
قبول دارم که در این زمینه که به همه مرد ها به یه چشم نگاه میشه در حق مرد ها ظلم میشه اما می دونید چرا؟ خب چون کسایی که این قوانین رو تو دولت دیکته میکنن همه شون مرد هستن دیگه. نه اینکه همه مردها اینطورین ولی کسایی که اینطورین مردن! چون تو ایران قدرت و دولت دست مردهاست.

اگه مردی یه ذره مهربون‌تر با زن‌ها برخورد کنه، یا خود زن‌ها فکر می‌کنن ساده است و ازش سؤاستفاده می‌کنن؛ یا مردای دیگه بهش هزار تا برچسب می‌زنن و تحقیرش می‌کنن...
به نظرم بیشتر خود مردها با خودشون همچین کارهایی میکنن ولی قبول دارم... قبول دارم

این بخش قضیه رو هم شما باید ببینید. اون‌وقت شاید ریشهٔ خیلی از مشکلات زن‌ها هم مشخص بشه.
اینا رو که ما نباید ببینم... دولته که باید ببینه

ولی باز دیدن افرادی مثل شما مایه انبساط خاطره.
پایدار باشید :)




۱۸ تیر ۹۶ حنا خانوم
چرا دیه زن ها کمتر از دیه مرد هاست؟
چرا ارثیه به زن ها کمتر میرسه؟
چرا هنوزم که هنوز زن ها مورد تنبیه بدنی قرار میگیرن و هنوز تو خیلی جاها از شوهرشون کتک میخورن؟
چرا اگر یه زن با چند تا مرد ارتباط داشته باشه هرزه و بدکاره س اما اگر یه مرد اینطوری باشه فقط یه آدم بده؟!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
شبح‌روشنفکر

روشنفکری عالمی دارد...

لحظه‌نگار
خیلی کوتاه
نظرگاه
Bates Motel

«روانی» هیچکاک (۱۹۶۰) فیلمی بود که به‌شدت در فرهنگ عامهٔ آمریکایی نفوذ کرد. در ۵۰ سالی که از ساخت‌ش می‌گذره، هم فیلم درادامه‌اش ساختن، و هم فیلم تحت‌تأثیرش ساختن... بنابراین وقتی سریال «مُتلِ بِیتْز» (۲۰۱۳) رو گذاشتم ببینم، انتظارام کاملاً پایین بود... امّا چیزی که باهاش مواجه شدم شوکه‌ام کرد. هیچ‌کس نمی‌تونه با هیچکاک رقابت کنه، ولی تو این دوره‌زمونه بتونی یک همچین سریال خوش‌فرم و خوش‌قصه‌ای بسازی، اونم با اقتباس از «استاد»... و بتونی مخاطب امروزی رو با «تعلیق» آشنا نگه داری، خیلی حرفه...

بازی ورا فارمیگا در نقش «نورما» فوق‌العاده است؛ فردی هایمور (همون پسرکوچولویی که تو «چارلی و کارخانهٔ شکلات‌سازی» باهاش آشنا شدیم و الآن برای خودش جوونی شده...) هم انتخاب خوبی‌یه برای «نورمن»، هم بازیش خوبه... شخصیت‌های فرعی مثل «دیلن» و «اما» هم خیلی خوب درمیان و در طول تمام فصل‌ها، در کنار ۲ شخصیت اصلی جلو میان و شخصیت‌پردازی می‌شن... و بازی‌هاشون هم خوبه.

امّا سؤالی که برای خیلی‌ها ممکنه پیش بیاد اینه که این سریال چقدر به رمان یا فیلم «سایکو» نزدیکه؟ آیا باید انتظار یک اقتباس موبه‌مو از فیلم هیچکاک رو داشته باشیم یا نه؟ جواب اینه که، این سریال ۵ فصل داره. هر فصل‌اش از ۱۰ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای تشکیل شده. ۴ فصل اول که هیچی؛ تازه در فصل ۵مش کمی تنه به وقایع «روانی» هیچکاک زده می‌شه؛ فقط «تنه»، و خوشبختانه توی دام بازسازی موبه‌موی اثر هیچکاک نمیفته (برخلاف گاس ون سنت که این اشتباه رو مرتکب شد...)

اتفاق و این تغییراتی که در فصل ۵ میفته، تفاوت شخصیت «ماریون» سریال با فیلم هیچکاک، و شباهت‌های بعضی نماها در عین تفاوت‌های اساسی‌یی که دارن... همه و همه می‌تونست در «اجرا» یک فاجعهٔ به‌تمام‌معنا ازآب‌دربیاد... ولی اتفاق جالب اینه که تمام این شباهت‌ها و تفاوت‌ها اصلاً در اجرا بد درنیومدن... و جالب اینجاست که سریال، به شخصیت‌هایی که خودش ساخته بیشتر پای‌بنده، تا شخصیت‌هایی که ممکنه مخاطبا با «روانی» یک تصور دیگری ازشون داشته بوده باشن... چون ۴ فصل با این شخصیت‌های خاص ما جلو اومدیم... مادر اینجا خیلی با مادر «روانی» فرق داره... نورمن فرق اساسی داره (از سن‌اش بگیرید تا کل وجوه شخصیتی‌اش)... و قصه در اواخر دههٔ ۵۰ اتفاق نمیفته، بلکه مالِ امروزه... پس همهٔ اینا، اگر نمی‌انجامید به تغییرات اساسی نسبت به «سایکو» جای تعجب داشت...

ولی یک چیز دیگه هم جای تعجب می‌داشت؛ شاید بیشتر جای اعتراض. چه‌چیزی؟ اگر تمام این تغییرات، در بافت این روایت امروزی از دنیای «نورمن» و مادرش، چفت نمی‌شد... و به‌نظر رابطهٔ نورمن با مادرش لوس و غیرقابل‌باور می‌رسید... ولی این اتفاق نمیفته... و فیلمنامه و بازی‌ها و فرم تصویری کار همه و همه موفق می‌شن ما رو با این ماجرا همراه کنن و حس‌های ما رو به‌درستی به جنب و جوش دربیارن... این دستآورد بزرگی‌یه...

...
درهٔ من چه سرسبز بود!
جان فورد

یک فیلم بهشتی. جهان فیلم انگار درست در نقطهٔ وسط اسطوره و واقعیت قرار گرفته. آدم‌های فیلم رو که می‌بینیم، در سادگی ولزی‌شون، خداخدا می‌کنیم اگه مردیم تو یه همچین بهشتی سردربیاریم. مادر؛ پدر؛ پسرا؛ دختر؛ کشیش؛ اون دو تا مربی بوکس؛ کارگرا؛ همه و همه. همه‌شون از پس شدیداً خاص و منحصربه‌فردبودن‌شون تبدیل می‌شن به اسطوره. بخصوص مادر و پدر فیلم فوق‌العاده‌ان. حتی عروس خانواده هم خوبه. همه‌چی اندازه. همهٔ کارکترا به‌جا و خوب‌پرداخت‌شده. واقعاً یک شاهکار تمام‌عیاره این فیلم. و عجب عقاید درست‌حسابی و مدرنی درمورد خدا و دین در فیلم موجوده. و عجب در عین احترام به سنت، سمت‌وسوش به جلورفتن‌ـه. و عجب پدر و مادر مسئله‌حل‌کن و کارراه‌اندازی... با همهٔ شوخی‌ها و سربه‌سرگذاشتناشون... این یعنی شخصیت‌پردازی؛ این یعنی آدم‌درست‌کردن تو مدیوم سینما که واقعا نظیرشو شاید فقط تو فیلمای دیگهٔ خود فورد بشه پیدا کرد.

...