شبح‌روشنفکر

روزنوشته‌های فرید ذاکری

پست خلوت بعد انتخاباتی

دوباره «روحانی»

۱ـ از صفحهٔ میلاد دخانچی:

چرا اصولگرایان پیروز نمی‌شوند؟ چون فرزندان دو مرد در خانه نمی‌خواهند.

قبلا گفته بودیم: «استیت» مرد است و «گاورمنت» زن. «حاکمیت» مرد است و «دولت» زن. فراهم‌کردن سقف و آذوقه به عهدهٔ مرد است و اداره و تربیت، امری زنانه. اصولاً عمودی‌ها مردانه‌اند و افقی‌ها زنانه. مردانگی تصلّب است و اقتدار و حفظ وضع موجود و قاطعیت. زنانگی نسبیت است و سیّالیت و خَلق و البته طغیان. مرد و زن برابر نیستند. آنها دو انرژی متعارض و در عین حال مکمل‌اند. فقدان پدر، آنارشی‌ست و فقدان مادر استبداد.

سرمایه‌داری نیز زن است. خلق می‌کند و می‌زاید و همه‌چیز را نسبی می‌کند. گاورمنت نیز تابعی از سرمایه‌داری است. برای همین گاورمنت زنانه است. برای همین گاورمنت در تعارض با استیت است. اما همزمان او را دوست دارد. دعوای این دو «زن‌و‌شوهری»‌ست. آنها یکدیگر را می‌خواهند. جامعه «فرزند» است.

سمت راستی‌ها محافظه‌کارند و مردانه، سمت چپی‌ها ریفرمیستی‌اند و زنانه. ارتشی‌ها مردانه‌اند و دیپلمات‌ها زنانه. برای همین قرار است در کار هم دخالت نکنند، یعنی مردها زنانگی نکنند و برعکس. توازن انرژی‌های مردانه و زنانه سلامت یک چینش را رقم می‌زند. جامعهٔ پویا، سازمان کارآمد، حاکمیت عادل، جنبش پرانرژی، خانهٔ پرنشاط، خانوادهٔ سالم، انسان خوشحال هم در گروِ توازن انرژی‌های مردانه و زنانه است.

۲ـ این روزها کسانی که بیشترین اعتقادو بهشون دارم، درمورد انتخابات سکوت اختیار کردن و احتمالاً در خلوت صرفاً رأی خودشون رو دادن. این برای من یک پیام‌ـه. افرادی که من بیشترین اعتقادو بهشون دارم، بیشتر آدم‌های فرهنگی هستن تا سیاسی. حساب فرهنگ و نگاه فرهنگی از نگاه سیاسی جداست. احتمالاً اگه بخوایم از نوشتهٔ میلاد وام بگیریم، می‌تونیم بگیم فرهنگ بیشتر زنانه است و سیاست بیشتر مردانه؛ فرهنگ اصولاً افقی است و سیاست اساساً عمودی. سیاسی‌ها زیاد روی تأثیر فعالیت‌های سیاسی حساب می‌کنن و در اهمیت سرکاراومدن دولت X به‌جای Y اغراق می‌کنن؛ فرهنگی‌ها امّا تخم‌مرغ‌های زیادی را در شانهٔ انتخاب این حزب یا آن جریان، فلان فرد یا بهمان نگاه قرار نمی‌دهند. فرهنگی می‌فرهنگد! یعنی کار فرهنگی می‌کند. کار فرهنگی، افق تعیین می‌کند؛ هر چقدر که کار سیاسی بخواهد خود را بر آن عمود سازد!

۳ـ یهو برگشتم به ۴ سال قبل؛ حضور رضا رشیدپور در یکی از میتینگ‌های انتخاباتی حسن روحانی و خوندن شعر مولانا که دو کلمهٔ «روحانی» و «میر» درش غوغاگری می‌کرد و صدای تشویق انفجاری حضار از شنیدن مصرع‌های حاوی این ۲ کلام. ۴ سال بعد، همچنان آن «میر غوغا» در «حصر» است؛ همین‌طور آن «سرو خضرا». مستان دوباره به او سلام کردند؛ ببینیم این «شاه طراران» در ۴ سال آینده چه دلربایی‌هایی با ما خواهد نمود.

۴ـ من برخلاف مستان، به روحانی رأی ندادم؛ در هر صورت دیروز این نام او بود که از صندوق بیرون اومد. ملّت نظر خودشونو اعلام کردن؛ پس ما هم باید مطیع اکثریت باشیم و به نظرشون احترام بذاریم. در عین حال، آقای روحانی هم نباید آن ۱۶ میلیون را فراموش کنند؛ حتی آن ۲۳ میلیون هم، درصد زیادی‌شون، به‌طور شرطی و همراه با شکوه یا از ترس دیگران به او گراییدن. پس دولت بهتره این بار حواس‌شو خیلی بیشتر جمع کنه؛ فکر نکنه این رأی مثبت، یعنی ملّت تمام اشکالات و ضعف‌های اونو فراموش کردن.

۵ـ از بیانیهٔ محمدباقر قالیباف:

رقابت‌های انتخاباتی امروز با اعلام نتایج به ایستگاه آخر رسید. در همه‌جای دنیا قاعدهٔ مردم‌سالاری این است که رقابت‌ها با پایان انتخابات تمام شده و پس از آن اقدام و عمل برای تحقق منافع و اهداف ملی آغاز شود که طبیعتاً در نظام مردم‌سالاری دینی این مهم ضرورتی مضاعف دارد. امّا واضح است که هم پیروز انتخابات و هم منتقدین ایشان حق و وظایفی دارند که رعایت آنها، ضامن بقای مردم‌سالاری دینی است. ما با شعار «دولت مردم»، طرح مطالبات معترضان به وضع موجود و مبارزه با ۴درصدی‌هایی که با قانون‌شکنی و یا دور زدن قانون، تعطیلی تولید داخلی، بیکاری، رکود فراگیر، فساد و نابرابری را به ارمغان می‌آورند، وارد کارزار انتخاباتی شدیم و معتقدیم این مفاسد، ریشه‌های عمیقی در رابطهٔ میان قدرت و ثروت دارد که هر دولتی باید برای اصلاح این رابطه اقدامی فوری کند.

طبیعتاً با پایان دورهٔ رقابت‌های انتخاباتی و قول‌ها و وعده‌های نامزدها، مرحلهٔ اقدام و پاسخگویی به مطالبات مردم آغاز می‌شود و برای جلوگیری از خودکامگی در اداره کشور، این منتقدین هستند که باید در چارچوب‌های قانونی به طرح مطالبات به‌حقِ مردم بپردازند و با شفاف‌سازی امور، مانع دورزدن قانون و فرار از نظارت‌های قانونی عده‌ای خاص و تشدیدِ نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی در کشور شوند.

ما متعهد می‌شویم که وعده‌های مطرح‌شدهٔ دولت در جریان انتخابات را تا زمان عملی شدن این وعده‌ها پیگیری کنیم و همچنین وظیفهٔ خود می‌دانیم که از هر اقدامی برای تحقق اهداف ملی و پیگیری مطالبات ۹۶درصدی‌ها، با اولویتِ رسیدگی به مستضعفین و محرومین و اقشار کم‌درآمد، با تمام توان حمایت کنیم.

۹۶/۰۲/۳۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
شبح‌روشنفکر

روشنفکری عالمی دارد...

لحظه‌نگار
خیلی کوتاه
نظرگاه
Bates Motel

«روانی» هیچکاک (۱۹۶۰) فیلمی بود که به‌شدت در فرهنگ عامهٔ آمریکایی نفوذ کرد. در ۵۰ سالی که از ساخت‌ش می‌گذره، هم فیلم درادامه‌اش ساختن، و هم فیلم تحت‌تأثیرش ساختن... بنابراین وقتی سریال «مُتلِ بِیتْز» (۲۰۱۳) رو گذاشتم ببینم، انتظارام کاملاً پایین بود... امّا چیزی که باهاش مواجه شدم شوکه‌ام کرد. هیچ‌کس نمی‌تونه با هیچکاک رقابت کنه، ولی تو این دوره‌زمونه بتونی یک همچین سریال خوش‌فرم و خوش‌قصه‌ای بسازی، اونم با اقتباس از «استاد»... و بتونی مخاطب امروزی رو با «تعلیق» آشنا نگه داری، خیلی حرفه...

بازی ورا فارمیگا در نقش «نورما» فوق‌العاده است؛ فردی هایمور (همون پسرکوچولویی که تو «چارلی و کارخانهٔ شکلات‌سازی» باهاش آشنا شدیم و الآن برای خودش جوونی شده...) هم انتخاب خوبی‌یه برای «نورمن»، هم بازیش خوبه... شخصیت‌های فرعی مثل «دیلن» و «اما» هم خیلی خوب درمیان و در طول تمام فصل‌ها، در کنار ۲ شخصیت اصلی جلو میان و شخصیت‌پردازی می‌شن... و بازی‌هاشون هم خوبه.

امّا سؤالی که برای خیلی‌ها ممکنه پیش بیاد اینه که این سریال چقدر به رمان یا فیلم «سایکو» نزدیکه؟ آیا باید انتظار یک اقتباس موبه‌مو از فیلم هیچکاک رو داشته باشیم یا نه؟ جواب اینه که، این سریال ۵ فصل داره. هر فصل‌اش از ۱۰ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای تشکیل شده. ۴ فصل اول که هیچی؛ تازه در فصل ۵مش کمی تنه به وقایع «روانی» هیچکاک زده می‌شه؛ فقط «تنه»، و خوشبختانه توی دام بازسازی موبه‌موی اثر هیچکاک نمیفته (برخلاف گاس ون سنت که این اشتباه رو مرتکب شد...)

اتفاق و این تغییراتی که در فصل ۵ میفته، تفاوت شخصیت «ماریون» سریال با فیلم هیچکاک، و شباهت‌های بعضی نماها در عین تفاوت‌های اساسی‌یی که دارن... همه و همه می‌تونست در «اجرا» یک فاجعهٔ به‌تمام‌معنا ازآب‌دربیاد... ولی اتفاق جالب اینه که تمام این شباهت‌ها و تفاوت‌ها اصلاً در اجرا بد درنیومدن... و جالب اینجاست که سریال، به شخصیت‌هایی که خودش ساخته بیشتر پای‌بنده، تا شخصیت‌هایی که ممکنه مخاطبا با «روانی» یک تصور دیگری ازشون داشته بوده باشن... چون ۴ فصل با این شخصیت‌های خاص ما جلو اومدیم... مادر اینجا خیلی با مادر «روانی» فرق داره... نورمن فرق اساسی داره (از سن‌اش بگیرید تا کل وجوه شخصیتی‌اش)... و قصه در اواخر دههٔ ۵۰ اتفاق نمیفته، بلکه مالِ امروزه... پس همهٔ اینا، اگر نمی‌انجامید به تغییرات اساسی نسبت به «سایکو» جای تعجب داشت...

ولی یک چیز دیگه هم جای تعجب می‌داشت؛ شاید بیشتر جای اعتراض. چه‌چیزی؟ اگر تمام این تغییرات، در بافت این روایت امروزی از دنیای «نورمن» و مادرش، چفت نمی‌شد... و به‌نظر رابطهٔ نورمن با مادرش لوس و غیرقابل‌باور می‌رسید... ولی این اتفاق نمیفته... و فیلمنامه و بازی‌ها و فرم تصویری کار همه و همه موفق می‌شن ما رو با این ماجرا همراه کنن و حس‌های ما رو به‌درستی به جنب و جوش دربیارن... این دستآورد بزرگی‌یه...

...
درهٔ من چه سرسبز بود!
جان فورد

یک فیلم بهشتی. جهان فیلم انگار درست در نقطهٔ وسط اسطوره و واقعیت قرار گرفته. آدم‌های فیلم رو که می‌بینیم، در سادگی ولزی‌شون، خداخدا می‌کنیم اگه مردیم تو یه همچین بهشتی سردربیاریم. مادر؛ پدر؛ پسرا؛ دختر؛ کشیش؛ اون دو تا مربی بوکس؛ کارگرا؛ همه و همه. همه‌شون از پس شدیداً خاص و منحصربه‌فردبودن‌شون تبدیل می‌شن به اسطوره. بخصوص مادر و پدر فیلم فوق‌العاده‌ان. حتی عروس خانواده هم خوبه. همه‌چی اندازه. همهٔ کارکترا به‌جا و خوب‌پرداخت‌شده. واقعاً یک شاهکار تمام‌عیاره این فیلم. و عجب عقاید درست‌حسابی و مدرنی درمورد خدا و دین در فیلم موجوده. و عجب در عین احترام به سنت، سمت‌وسوش به جلورفتن‌ـه. و عجب پدر و مادر مسئله‌حل‌کن و کارراه‌اندازی... با همهٔ شوخی‌ها و سربه‌سرگذاشتناشون... این یعنی شخصیت‌پردازی؛ این یعنی آدم‌درست‌کردن تو مدیوم سینما که واقعا نظیرشو شاید فقط تو فیلمای دیگهٔ خود فورد بشه پیدا کرد.

...