شبح‌روشنفکر

روزنوشته‌های فرید ذاکری

نگاهی به اطراف

خلاصه‌ای از فصل اول کتاب «هنر کتاب‌خواندن»

مطالعه، قبل از هر چیز ما را از تنهایی درونی خارج می‌کند و رابطه‌ای بین ما و دیگران برقرار می‌سازد.

هنگامی که به کتابخانهٔ خود می‌نگرم، پس از دقیقه‌ای تأمل، منظره‌ای شگفت‌آور در برابر چشمانم گشوده می‌شود و غلغلهٔ حیات در تمام کتاب‌ها حلول می‌کند؛ حکیم و دانشمند، منتقد و متفکر، یکی‌یکی به میدان می‌آیند و حاصل افکار و مطالعات خود را به من عرضه می‌دارند.

چند ساعت را در مصاحبت همدیگر می‌گذرانیم؛ گاهی هم به جدال برمی‌خیزیم؛ امّا حاصل این کشمکش خاموش ما را به اسراری تازه واقف می‌سازد.

حالت‌های فعلی یا انفعالی

اکثریت خوانندگان اگر گاهی در آنچه می‌خوانند تأمل می‌کنند، خیلی زود از آن می‌گذرند.

اگر خواننده بخواهد بر آنچه می‌خواند تسلط یابد باید پیوسته به‌هوش باشد.

آیا باید از این مطلب چنین نتیجه گرفت که با رفتار عشوه‌گر سخن، عشق‌ورزیدن و خود را یک‌باره تسلیم آن کردن جایز نیست؟

چنین حالتی باید محدود به کتب بلندمرتبه باشد تا ما را به اوج فرمان‌روایی زیبایی‌ها یا به قلل نیکوکاری‌ها برساند.

انفعال ما در برابر کتاب باید در جواب فعل کتاب در برابر ما باشد.

کتاب، دوستی‌ست که به تدریج و بر حسب آن‌چه که به ما می‌گوید زیبایی‌هایی در آن می‌یابیم که ما را در پناه خود می‌گیرد یا زشتی‌هایی در آن می‌بینیم که بر ما لازم است سدّی در میان خود و آن‌ها برپا سازیم.

پرورش خواننده

عموم مردم به‌طور عادی خوانندهٔ خوبی نیستند؛ برای مطالعه، پرورش خاصی لازم است که باید از سنین ابتدایی زندگی شروع شود. نکتهٔ اصلی، در هنر برگزیدن خواندنی‌ها نهفته است؛ چون درواقع داریم معلمان فرزندان‌مان را انتخاب می‌کنیم.

استادان و آموزگاران کلاس‌های دورهٔ طفولیت، اغلب بدین قناعت می‌کنند که ملغمه‌ای از کتاب‌های خوب و بد را به دست او بدهند.

اطفال در انتخاب چیزهای خواندنی دست‌کمی از یک مسافر عجول ندارند؛ عناوین اتفاقی کتاب آن‌ها را می‌فریبد و وقتی کم‌کم به خواندن خو گرفتند، می‌کوشند که میل خواندن را، نه با کتبی که برای مردان بزرگ نوشته شده، بلکه با کتاب‌هایی که مخصوص سنین بزرگ‌تر زندگی‌ست راضی کنند.

لذا گنجینه‌ای از کتب بدیع، که اگر طفل آن‌ها را برمی‌گزید هم از آن‌ها لذت می‌برد و هم به‌وسیلهٔ آن‌ها برای خواندن کتب آماده‌تر می‌شد، از دسترس او خارج می‌شود. آن‌گاه شکافی در پرورش او راه می‌یابد که در بزرگی ترمیم‌ناپذیر است.

برای بیدارکردن حس نقادی

از حالت انفعالی خواننده گفتگو می‌کردیم؛ هیچ خواننده‌ای بیش از کودک از این حالت رنج نمی‌برد.

باید به او کمک کرد که هم زیبایی‌ها و هم معایب آنچه که مطالعه می‌کند را دریابد.

گاه‌گاهی از او بخواهیم خلاصه‌ای از کتابی که خوانده ارائه دهد. هم شوقش را بیشتر می‌کنیم، هم کم و کیف نگاه انتقادی‌اش به کتاب‌ها دستمان می‌آید.

فهمیدن

اکثر خوانندگان کتاب را نمی‌خوانند، بلکه مرور می‌کنند؛ در نتیجه چیزی جز یک شبکهٔ غیراصیل، بعضی افکار سطحی و چند نتیجهٔ نامربوط به دست نمی‌آورند. کار مطالعه بدین‌صورت، به‌جای آن‌که هوش را بپرورد، آن را به راه خطا می‌کشاند.

در معانی کلماتی که برای اولین بار به آن‌ها برمی‌خوریم دقت کنیم. دو یا سه دقیقه‌ای را که امروز به این کار اختصاص می‌دهیم، در آینده به اضعاف مضاعف جبران می‌کنیم.

نویسنده‌ای می‌گوید: «وقتی سروکار ما با جمله است باید فکری که این جمله بیان می‌کند دریابیم؛ بعد روابط جمله‌ها را با هم بفهمیم؛ آن‌گاه رشتهٔ مطلب و دنبالهٔ افکار را آن‌چنان که در منظومهٔ بندها و فصل‌ها ظاهر می‌شوند، درک کنیم. کتابی که ساختمان مستحکمی دارد، عمارتی‌ست که نقشه‌ای و ترکیب موزون و منظمی دارد؛ تا در این نقشه نفوذ نکنیم، نمی‌توانیم جان کلام را از ماورای حروف و اشارات دریابیم.»

دانشمندی ادعا کرده است که اگر کسی تنها یک کتاب و حتی یک صفحه از یک کتاب را به خوبی بفهمد و تمام کلمات آن را از حیث شقوق و مفاهیم مختلف بشناسد، عالمی جهانی‌ست.

البته نباید از این گفته چنین نتیجه بگیریم که باید مرد یک کتاب باشیم. اگر دل‌بستگی به یک نویسندهٔ خوب برای رسیدن به عمق فکر او خوب است، خود را به او منحصر ساختن به آن ماند که دیواری گرد خود برافرازیم، خود را محبوس کنیم و میدان دید خود را تنگ کنیم.

چون یک گلهٔ گوسفند نباشیم و کورکورانه به دنبال دیگران به‌راه نیفتیم؛ امّا وقتی اساس محکمی در پرورش روحانی خود بنا می‌نهیم، خود را آماده سازیم که معلومات خود را وسعت دهیم؛ بر نیروی خود بیفزاییم؛ با جابه‌جاکردن و اصلاح پی‌درپی همهٔ چیزهایی که فهمیده‌ایم و به آن‌ها یقین پیدا کرده‌ایم، ایمان خود را قوی‌تر سازیم.

مطالعه = تعلیم

ثروتی که در میان صفحات کتب نهفته است چنان است که تنها افکار مستعد در پرتو استمرار در مطالعه می‌توانند به آن دست یابند. معلومات صاحبان این نوع افکار همیشه از محفوظاتی که مدعیان فضل از راه تعلیمات ماشینی مدرسه و دانشگاه فراهم می‌کنند، وسیع‌تر و پرمایه‌تر است.

با وجود این، اکثر افکار احتیاج به راهنمایی و نقشهٔ راه دارند و این کار باید در مدت چند سال ادامه یابد؛ در غیر این‌صورت افکار گمراه می‌شوند و هیچ‌گاه به منبع گران‌بهای ثروت‌های فکری نمی‌رسند.

نفوذها

کتب قادرند در جسم ما نفوذ کنند و این نفوذ در بعضی موارد عظیم است.

مواردی را سراغ دارم که درمان بیماران از راه مطالعه به نتایج شگفت‌آوری رسیده است.

یک روان‌شناس می‌گوید: «مطالعه یک داروی مسکن عالی و در عین حال یک وسیلهٔ تقویت بسیار نیرومند است به شرط آنکه مورد استعمال آن به‌جا باشد و مخصوصاً در انتخاب آن دقت شود.»

پزشکی می‌گوید: «بیمارانی که می‌دانند به هنگام بیماری چه کتابی را بخوانند -به شهادتِ آمار- مدت اقامت‌شان در بیمارستان‌ها کوتاه‌تر است.»

[نسخهٔ خلاصه‌شده‌تر کل کتاب]

۹۶/۰۴/۰۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
شبح‌روشنفکر

روشنفکری عالمی دارد...

لحظه‌نگار
خیلی کوتاه
نظرگاه
Bates Motel

«روانی» هیچکاک (۱۹۶۰) فیلمی بود که به‌شدت در فرهنگ عامهٔ آمریکایی نفوذ کرد. در ۵۰ سالی که از ساخت‌ش می‌گذره، هم فیلم درادامه‌اش ساختن، و هم فیلم تحت‌تأثیرش ساختن... بنابراین وقتی سریال «مُتلِ بِیتْز» (۲۰۱۳) رو گذاشتم ببینم، انتظارام کاملاً پایین بود... امّا چیزی که باهاش مواجه شدم شوکه‌ام کرد. هیچ‌کس نمی‌تونه با هیچکاک رقابت کنه، ولی تو این دوره‌زمونه بتونی یک همچین سریال خوش‌فرم و خوش‌قصه‌ای بسازی، اونم با اقتباس از «استاد»... و بتونی مخاطب امروزی رو با «تعلیق» آشنا نگه داری، خیلی حرفه...

بازی ورا فارمیگا در نقش «نورما» فوق‌العاده است؛ فردی هایمور (همون پسرکوچولویی که تو «چارلی و کارخانهٔ شکلات‌سازی» باهاش آشنا شدیم و الآن برای خودش جوونی شده...) هم انتخاب خوبی‌یه برای «نورمن»، هم بازیش خوبه... شخصیت‌های فرعی مثل «دیلن» و «اما» هم خیلی خوب درمیان و در طول تمام فصل‌ها، در کنار ۲ شخصیت اصلی جلو میان و شخصیت‌پردازی می‌شن... و بازی‌هاشون هم خوبه.

امّا سؤالی که برای خیلی‌ها ممکنه پیش بیاد اینه که این سریال چقدر به رمان یا فیلم «سایکو» نزدیکه؟ آیا باید انتظار یک اقتباس موبه‌مو از فیلم هیچکاک رو داشته باشیم یا نه؟ جواب اینه که، این سریال ۵ فصل داره. هر فصل‌اش از ۱۰ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای تشکیل شده. ۴ فصل اول که هیچی؛ تازه در فصل ۵مش کمی تنه به وقایع «روانی» هیچکاک زده می‌شه؛ فقط «تنه»، و خوشبختانه توی دام بازسازی موبه‌موی اثر هیچکاک نمیفته (برخلاف گاس ون سنت که این اشتباه رو مرتکب شد...)

اتفاق و این تغییراتی که در فصل ۵ میفته، تفاوت شخصیت «ماریون» سریال با فیلم هیچکاک، و شباهت‌های بعضی نماها در عین تفاوت‌های اساسی‌یی که دارن... همه و همه می‌تونست در «اجرا» یک فاجعهٔ به‌تمام‌معنا ازآب‌دربیاد... ولی اتفاق جالب اینه که تمام این شباهت‌ها و تفاوت‌ها اصلاً در اجرا بد درنیومدن... و جالب اینجاست که سریال، به شخصیت‌هایی که خودش ساخته بیشتر پای‌بنده، تا شخصیت‌هایی که ممکنه مخاطبا با «روانی» یک تصور دیگری ازشون داشته بوده باشن... چون ۴ فصل با این شخصیت‌های خاص ما جلو اومدیم... مادر اینجا خیلی با مادر «روانی» فرق داره... نورمن فرق اساسی داره (از سن‌اش بگیرید تا کل وجوه شخصیتی‌اش)... و قصه در اواخر دههٔ ۵۰ اتفاق نمیفته، بلکه مالِ امروزه... پس همهٔ اینا، اگر نمی‌انجامید به تغییرات اساسی نسبت به «سایکو» جای تعجب داشت...

ولی یک چیز دیگه هم جای تعجب می‌داشت؛ شاید بیشتر جای اعتراض. چه‌چیزی؟ اگر تمام این تغییرات، در بافت این روایت امروزی از دنیای «نورمن» و مادرش، چفت نمی‌شد... و به‌نظر رابطهٔ نورمن با مادرش لوس و غیرقابل‌باور می‌رسید... ولی این اتفاق نمیفته... و فیلمنامه و بازی‌ها و فرم تصویری کار همه و همه موفق می‌شن ما رو با این ماجرا همراه کنن و حس‌های ما رو به‌درستی به جنب و جوش دربیارن... این دستآورد بزرگی‌یه...

...
درهٔ من چه سرسبز بود!
جان فورد

یک فیلم بهشتی. جهان فیلم انگار درست در نقطهٔ وسط اسطوره و واقعیت قرار گرفته. آدم‌های فیلم رو که می‌بینیم، در سادگی ولزی‌شون، خداخدا می‌کنیم اگه مردیم تو یه همچین بهشتی سردربیاریم. مادر؛ پدر؛ پسرا؛ دختر؛ کشیش؛ اون دو تا مربی بوکس؛ کارگرا؛ همه و همه. همه‌شون از پس شدیداً خاص و منحصربه‌فردبودن‌شون تبدیل می‌شن به اسطوره. بخصوص مادر و پدر فیلم فوق‌العاده‌ان. حتی عروس خانواده هم خوبه. همه‌چی اندازه. همهٔ کارکترا به‌جا و خوب‌پرداخت‌شده. واقعاً یک شاهکار تمام‌عیاره این فیلم. و عجب عقاید درست‌حسابی و مدرنی درمورد خدا و دین در فیلم موجوده. و عجب در عین احترام به سنت، سمت‌وسوش به جلورفتن‌ـه. و عجب پدر و مادر مسئله‌حل‌کن و کارراه‌اندازی... با همهٔ شوخی‌ها و سربه‌سرگذاشتناشون... این یعنی شخصیت‌پردازی؛ این یعنی آدم‌درست‌کردن تو مدیوم سینما که واقعا نظیرشو شاید فقط تو فیلمای دیگهٔ خود فورد بشه پیدا کرد.

...